سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلـــوتگـــه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» کـــوچـه تنهــایی

  

می نشینم
در کور سوی کوچه ی تنهایی
روزها به صبر
شب ها به انتظار
گذر زمان
گذر عمر
گفتند چون می گذرد غمی نیست
گذشت
اما با غم
گفتند این نیز بگذرد
گذشت
اما سخت
حال چه کنم
به چه شوقی
به چه امیدی
گذرعمر را تماشا کنم
در انتهای کوچه ی تنهایی




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 86/10/4 :: ساعت 8:28 صبح )
»» تراژدی ختنه زنان

 تـــراژدی ختنـه زنـــان    

 

 

کودکی خردسال بر اثر خنته در گذشت،
- پدری در نیویورک اندام تناسلی دخترش را با چاقو قطع کرد
- از سال 1995 60 زن بر اثر ختنه جان سپردند و 6000 دختر در بیمارستان‌ها بستری شده‌اند

این اخبار بخش کوچکی از از یک خشونت مرسوم است خشونت وحشیانه‌ای که بیش از 4000 سال نسل به نسل انجام می‌گیرد و دل هر انسان سالمی را به راستی به درد می‌آورد.
ختنه‌‌‌ی زنان یا چنان‌که شایسته‌تر است امروز گفته شود، مثله‌ی اندام‌های تناسلی زنان (اف،جی، ام)* ،چیزی جز بریدن اندام تناسلی زنان نیست و عمدتا در 28 کشور آفریقایی و برخی ازمناطق آسیا انجام می‌شود. با وجود اینکه 14 کشور به طور قانونی آن را نفی کردند و چند کشور بور کینا فاسو، مصر، غنا، سنگال و سرا لیون کسانی را که به ختنه زنان دست می زنند توقیف و محکوم می کنند تاکنون اثری در کاهش گستردگی این عمل دیده نمی‌شود.
یونسیف در سال 2005 گستردگی انجام این عمل را در قاره آفریقا بررسی کرده که نتایج آن در جدول 1 آمده است. طبق بر آورد سازمان بهداشت جهانی تعداد زنان و دختران که تا کنون ختنه شدند بین 100 تا 140 میلیون است همچنین سازمان ملل این رقم را 130 میلیون گزارش داده است. این در حالی است که بر اساس گفته‌ی هر دو سازمان هر ساله دو میلیون دختر در معرض خطر قربانی شدن قرار دارند. یعنی روزی 6000 هزار دختر.
تنوع این عمل از نظر خشونت، بر حسب موقعیت جغرافیایی و روال فرهنگی نوسان پیدا می کند. سازمان بهداشت جهانی این عمل را به 4 نوع عمده تقسیم می کند:
1. حالت اول: شامل بریدن لبه‌ی کلیتورس¹ و در برخی موارد بریدن تمامی آن
2.حالت دوم: در این گونه کلیه‌ی کلیتورس و بخشی و یا تمامی لابیای مینور² بریده می شود
3.حالت سوم: انتهای طیف دو حالت قبلی است و ختنه‌ی عمیق نام دارد که شامل برداشتن کلیتورس و لابیا مینور و ماژور³ است .که در این حالت دو طرف لابیا توسط بخیه، چسب، گاهی خار به هم وصل می‌شود. در این حالت بیشتر دهانه واژن بسته می شود و تنها مجرای کوچکی باقی می ماند که ادرار و خون خارج شود لازم به ذکر است که نوع ختنه متداول ترین شکل موجود است که بر روی 80 درصد دختران در سومالی انجام می گیرد.
4.حالت چهارم: در کشورهای چون مالزی و سنگاپور بیشتر این نوع ختنه رایج است که در این مدل پوست روی کلیتورس بر داشته می شود.
گفتنی است که غیر از 4 حالت در برخی مناطق نوع دیگری از ختنه دیده شده است که در این حالت با دوختن بخشی از دهانه‌ی واژن سعی بر تنگ کردن آن شده است
.
به لحاظ سنتی هنگامی که زنان آماده‌ ازدواج می‌شوند
این سوراخ بسته شده می‌تواند باز شود که به طور

معمول
همسر با هر بار هم آغوشی

سعی بر باز شدن آن می‌کند.

 

 


ختنه زنان معمولا قبل از سن بلوغ در محدوده‌ی سنی 4 تا 12 سالگی صورت می‌ گیرد .با وجود این گاهی در نوزادی و یا قبل از ازدواج نیز انجام شده است. این عمل هر بار باید بر روی یک دختر انجام گیرد ولی معمولا دختران که در یک گروه سنی هستند با هم ختنه می کنند تمامی خنته ها در شرایط کاملا ابتدایی به وسیله‌ قابله یا زنی دهاتی انجام می گیرد. از هیچ داروی بیهوشی استفاده نمی شود. دختران را با هر ابزاری که دردسترس باشد می‌برند: تیغ ریش تراشی، چاقو، قیچی، شیشه‌ی شکسته، سنگ تیز و در بعضی مناطق دندان.
سازمان بهداشت جهانی و سایر تشکیلات پزشکی ادعا کردند که این عمل غیر ضروری و دردناک است و نباید در کتب پزشکی مجاز دانسته شود. به هر حال عوارض آنی ختنه‌ی عمیق شوک، عفونت، آسیب مجرای ادرار، زخم، بیماری کزاز، عفونتهای مثانه‌ای، عفونت‌های خونی، ایدز و یرقان است. عوارض دراز مدت عبارت‌اند از عفونتهای مزمن یا متناوب مجرای ادرار و لگن که می‌تواند به نازایی، تشکیل کیست و دمل در ناحیه‌ی مجرای زنانه منجر شود، برآمدگی دردناک در مسیر اعصاب، دشواری فزاینده ادرار، قطع قاعدگی، جمع شدن خون قاعدگی در شکم، سرد مزاجی، افسردگی و مرگ و آنچه که شاید از سایر موارد مهم‌تر باشد این است که زن در تمامی عمرش از لذت عمل جنسی محروم خواهد بود.
متاسفانه تعداد دختران مهاجر که به دست تیغ قابله سپرده می‌شوند کم نیست. آفریقایی ها به هر کجا که مهاجرت کردند این سنت را با خود برده‌اند. به گفته‌ی واریس دیری سفیر مخصوص سازمان ملل 27 هزار زن در نیویورک تحت این عمل قرار گرفته‌اند یا خواهند گرفت. قانون گذاران بر این باورند که لازم است قوانین جداگانه‌ای برای حمایت کودکان در معرض خطر قرار دارند وضع شود چرا که بسیاری از خانواده‌ها ادعا می‌کنند که این از حقوق مذهبی‌شان است و هیج دولتی اجازه مداخله در این باره ندارد.
بسیاری مدعی هسنتد این عمل یکی از آیین‌های مذهب اسلام است اما واقعیت این است که این خشونت به طور یکسان در میان مذاهب مختلف دیده می شود. عمده‌ترین عامل انجام این سنت، باکره نگه داشتن دختران تا قبل از ازدواج است و اساسا این رسم را مردان مطالبه می کنند. مردان خودخواهی که می‌خواهند مالکیت خود را بر مطالبات جنسی زنان‌شان اعمال کنند و از آنجایی که در این فرهنگ‌ها جایی برای زن ازدواج نکرده وجود ندارد مادران خود مایلند که این خشونتی که بر خودشان اعمال شده است بر روی دخترانشان نیز اعمال شود زیرا کسی نیست که فرزندشان را به زنی قبول کند و دخترشان تا آخر عمر کثیف و حشری خوانده می‌شود . مادران آفریقایی درست مانند مادران غربی که تمام فکرشان این است که دخترانشان تحصیل کنند وظیفه‌شان را در ایجاد بهترین موقعیت برای ازدواج دختران‌‌‌شان می‌بینند. شاید بهتر باشد جهل و خرافات را مهم ترین عامل این خشونت بدانیم و بهترین دلیل توقف آن را درد و رنج و مرگی که از آن به جا می‌ماند



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 86/10/3 :: ساعت 8:57 صبح )
»» یادت بخیر

 

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی،
هرگاه زیر پایت خش‌خش برگ‌ها را احساس کردی،
هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی،
برای یک بار
فقط برای یک بار
در گوشه‌ای از ذهن خود
آنهم نه به زبان
بلکه از ته قلب خود بگو:
یادت بخیر



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 86/9/27 :: ساعت 2:56 عصر )
»» دلــی از غـــم

 

دلی دارم که از تنگی
 در او جز غم نمی گنجد،،
 غمی دارم ز دلتنگی
           که در عالم نمیگنجد



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 86/9/21 :: ساعت 7:54 صبح )
»» من دیدم

 من دیدیم، عابری دعا میخرید
و ثروت میفروخت
من دیدیم قلبی عشق گدایی میکرد
شاید گلی پژمرده باشد
شاید
لذتی بود در تبسم
لذتی بود دراستشمام بهار
لذتی بود در لمس گلبرگ بنفشه
لذتی بود در نگاهی، ژرف، ژرف تر از ایمان
به آسمان
لذتی بود در درک سیاهی شب
لذتی بود در هم صحبتی شقایق
لذتی هست ... آری ، لذتی
عابرهای خیابان متروکه دل را صدا کنید،آرام
بگویید دلم تنگ شده
بگویید، دلم برای یک لبخند، برای یک صدا، تنگ شده
بگویید دلم برای ناله ی ساز، عشوه رز، لبخند بهار نارنج
برای استواری سپیدار، برای آواز رود
دلم برای زندگی تنگ شده
بگویید، بگویید
آرزوی عابران خیابان دل، تن تقدیر را می لرزاند
بگوییدشان
کسی در شب ، صدایشان می کرد



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 86/9/5 :: ساعت 4:48 عصر )
»» آخرین حرف

همیشه  حرفی برای نگفتن هست . همیشه دلی برای شکستن هست . همیشه چشمی برای ندیدن پیدا میشود . همیشه قلبی برای بودن هست . اما کدام بودن ؟کدام ندیدن؟ کدام نگفتن؟ کدام شکستن ؟؟؟؟
چیزی نگو ! من از پنهانی تمام سکوتها برگشته ام . چیزی نگو ! دانستنم را جار نمیزنم اما میدانی که میدانم .
کاش سکوتت فقط برای من نبود . کاش ... خودت خوب میدانی ... !
روحت عریان است و دلت حرفهایش را می زند و سکوتت در چشمهایم پنهان نمیشود. تو تولد دوباره ی شعور ساده ام شدی کاش چشمهای آسمانی ات دوباره باز میشدند .
نمی دانم چرا با آنکه میگویی فرقی ندارد اما دلم با دستهای تو ورق میخورد . با آنکه میگویم نمی مانم اما ... . فرقی ندارد عزیزم ساعت روی دیوار سالهاست خوابیده .
میدانم . خودت هم خوب میدانی .
باز دلم هوای باران دارد . اما از چشمهای ماه میترسم ، خیره نگاهم میکند .
خسته ای ، میفهمم ، این را خوب میفهمم .
خیلی طول نمیکشد . نمی مانم ، اصلا نیامدم که بمانم ! روح من با رفتن آشناست سفر تمام زندگیم شده . پلکهایت که گرم شوند دیگر نیستم . کاش خستگی ات را به من دهی ! کاش میتوانستم تمام دیوارهای سیاه را بردارم و حریر نازکی از آسمان سایبان چشمهایت کنم .
رویایت نیز خسته است عزیزم . رویایت هم غریب مانده و کم کم محو میشود . این را خوب میدانم . تاب غزلهایت را نمی آورد . سر به آسمان می گذارد و پلکهایت را که بگشایی دیگر نشانی نخواهی دید .تمام می شود و به دستهایت که نگاه کنی غباری از چشمهایش جا مانده .
فریاد بی فروغم به جایی نمیرسد . گوشهایت تازگی ها سنگین شده . نه ! نه ! قلبت !!!!! آنقدر هق هق ات را جمع کرده ای که سنگینی اش در نگاهت نشسته و به قلبم التماس میکند . و دستهایم هر روز بی رنگتر میشوند . مهربانم روزی می آید ، آری روزی خواهد آمد که بی رنگتر از همیشه کنارت خواهم بود و مرا نخواهی دید و فقط قلبت فریاد خواهد کرد که او اینجاست .تنها قلبت صادق مانده . نمی دانم چه بر سر خودت آورده ای که حتی ... . فرقی نمیکند عزیزم . همیشه چیزی برای پنهان بودن هست !!! اما چرا ؟برای کدام چشم ؟ به قیمت کدام لحظه ؟ چیزی نمی گویم عزیزم فقط ! خودت را دور نزن ! اردیبهشت هم دارد تمام میشود ! نمی خواهی تولدی برای کبوترها بگیری !!! ؟


کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 86/9/5 :: ساعت 4:14 عصر )
»» خـــاطـــره یا داستـــان ؟؟؟


دوباره شب شد

دوباره شب شد . چند وقتی است که شب ها دلم از تنهایی می گیرد . نمی دانم چه کار کنم . روی تخت دراز می کشم و بالشت را آن قدر محکم در دستانم فشار می دهم که صدای آخ گفتنش را می شنوم . تا چند روز پیش میلاد را محکم در آغوش می گرفتم و او هیچ وقت آخ نمی گفت . دستان پر مویش را دور بدن لاغرم حلقه می کرد و در چشمانم زل می زد و می گفت : حالا نوبته منه که فشارت بدم . هیچ وقت اما اذیتم نمی کرد . فقط لبان داغش را به پیشانی ام می چسباند و آرام آرام لبانش را روی چشمانم ، گونه ام ، لبانم پایین می آورد . به لبانم که می رسید ، چشمانش را می بست و آهسته لبانش را از روی لبانم برمی داشت . هیچ وقت نپرسیدم چرا هرگز لبانم را نمی بوسد . خودم هم دوست نداشتم . از این که سبیل های یک روز نزده اش توی دهانم برود خوشم نمی آمد . هفته ی پیش بود . دیر وقت آمد و لباس هایش را جمع کرد . ساکش را برداشت . فکر کردم برای ماموریت می رود . گفتم : این وقت شب ؟! جواب نداد . ساکش را که بست ، توی چشمانم زل زد و گفت : هیچ وقت ماله من نبودی . تمام این ماهها این جا بودی ولی روحت جای دیگر بود . می رم تا هم روحت آزاد باشد و هم جسمت . بعد هم خم شد و آرام لبان سردش را روی پیشانی داغم گذاشت . از کجا فهمیده بود فقط جسمم با اوست ؟ من که جواب اس ام اس های عاشقانه اش را الکی می دادم . وقتی مامان و بابا خواستند بروند سفر ، من بودم که به او گفتم بهترین وقته . پیشنهاد عشق بازی را هم خودم به او دادم . دیگر چه کار باید می کردم که نکردم . فقط هر بار که در چشمانم زل می زد و می گفت : دوستت دارم . چشمانم را می بستم و به این فکر
می کردم که چه دوست مهربانی دارم . خدا کند خوشبخت شود . آخر فقط دوستم بود . کاش می شد فرق بین دوست و عشق را برایش توضیح بدهم . هر وقت می گفتم : تو بهترین دوست منی . از داشتن سکس با تو لذت می برم ، ساکت می شد . چشمانش پر از اشک می شد و روی تخت پشتش را به من می کرد . از وقتی رفته ، خیلی تنها شدم . به بودنش عادت کردم . به بوی جوراب هایش که همیشه اتاق را پر
می کرد . بوی پا ی مردها را دوست دارم . بوی عرقشان را هم . تند است و جالب . تمام بینی ات را پر می کند و برای مدتها در یادت می ماند . هنوز تخت بوی پاهایش را می دهد . بالشت را بو کردم . شاید بوی عرق سرش مانده باشد . نمانده بود . یک شب بالشتم را با بالشت او عوض کردم . تا صبح خوابش نبرد . من اما راحت خوابیدم . تمام شب هم فکر می کردم که دارم با او عشق بازی می کنم . خودش کنارم خوابیده بود ولی دوست داشتم با عطر بالشتش عشق بازی کنم .
الان یک هفته است که منتظرم برگردد . هیچ خبری از او نیست . انگار آب شده است . دلم برایش تنگ شده . شاید . نمی دانم . دلم برای هیچ کس تنگ نمی شود . مامان و بابا هفت ماه است که رفته اند سفر . اگر خودشان زنگ بزنند ، صحبت می کنم ، آن هم خیلی کوتاه ، وگرنه اصلا دل تنگشان نمی شوم . شاید مریض باشم . ولی آخر اینها که بیماری نیست . از آدم ها زیاد خوشم نمی آید . از میلاد ولی خوشم
می آمد . شاید هم نه . بهش عادت کرده بودم . ولی از تو خوشم می آید . هیچ وقت هیچی نمی گویی . همیشه همه جا دنبالم می آیی . از بوی عرق تنت هم خوشم می آید . فقط بدی ات این است که تا چراغ را خاموش می کنم می روی . آخر توی روشنایی که نمی شود عشق بازی کرد . خوشم نمی آید . ولی چه کار می شود کرد ، باید عادت کنم . عادت می کنم . بلند شو چراغ را روشن کن . تا من هم لباسم را در بیآورم . نه صبر کن ، خودم روشن می کنم . بیا جلوتر . مثل همیشه کنارم باش . تو را از میلاد بیشتر دوست خواهم داشت . دیوانه نیستم ولی عشق بازی با سایه عجب لذت دارد نه ؟! 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 86/8/28 :: ساعت 4:26 عصر )
»» سه بـــرگ



صــدای اشک من نــاقوس مــرگ است

 کتـاب عشق من تنهــا سه بــرگ است

یکی بــرگ فــراق و درد اسیـــری

یکــی هــم غــم دردست و تنهــایی

یکـــی دیگـــر نگـــویــم آیــا نـدیـدی؟

همــان بــرگ تــار نـا امیــدی

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 86/8/22 :: ساعت 9:27 صبح )
»» پس از مرگــــم



 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد/
 
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت/
 
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد/
 
گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش/
و او یکریز و پی در پی دم گرم و چموشش را در خاک گلویم سخت بنشاند/
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 86/8/21 :: ساعت 4:27 عصر )
»» هنــگامی که ....!!!!

 

   هنگامی که گریستم گفتند : کودکانه است . 
  هنگامی که خنده کردم گفتند : دیوانهاست . 
    هنگامى که به حقیقت روی آوردم گفتند : دروغ است .  

 هنگامى که به ستایش روی آوردم گفتند : خرافات است .  

   هنگامى که سکوت کردم ،گفتند :عاشق است . 
هنگامى که عاشقت شدم ، گفتند : گناه است . 
   هنگامى که به دوستى روی آوردم ،گفتند : تنهاست



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 86/8/8 :: ساعت 4:14 عصر )
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
»» لیست کل یادداشت امیر

پیر شده ام
بنیان
شاید وقتی دیگر
باور
سفری بی پایان
شعر
من و عمو ماشاالله
فکر و خیال
قمار دنیا
خسته ام
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 40
>> مجموع بازدیدها: 466658
» درباره امیر امیری

خلـــوتگـــه دل
امیـــر امیــری
سفری در پیش است سفری بی پایان سفری تا به تمنای نگاهی بماند همه جا و همه وقت (امیر امیری)
» آرشیو مطالب
1. سال 1384 (1)
2. سال 1384 (2)
3. سال 1385 (1)
4. سال 1385 (2)
5. سال 1385 (3)
6. سال 1385 (4)
7. سال 1385 (5)
8. سال 1386 (1)
9. سال 1386 (2)
10. سال 1386 (3)
11. سال 1386 (3)
12. سال 1386 (4)
13. سال 1386 (5)
14. سال 1387 (1)
15. سال 1387 (2)
16.سال 1387 (3)
17. سال 1387 (4)
18. سال 1387 (5)
19. سال 1388 (1)
20. سال 1388 (1)
21. سال 1388 (2)
22. سال 1388 (3)
23. سال 1388 (4)
24. سال 1389 (1)
25. سال 1389 (2)
26. سال 1389 (3)
27. سال 1390 (1)
28. سال 1390 (2)
29. سال 1390 (3)
30. سال 1390 (3)
31. سال 1390 (4)
32. سال 1391 (1)
33. سال 1391 (2)
34. سال 1391 (3)
35. سال 1391 (4)
36. سال 1392 (1)
37. سال 1393 (1)
38. سال 1393 (2)
39. سال 1394 (1)
40. سال 1394 (1)
41. سال 1394 (2)
42. سال 1395 (1)
43. سال 1395 (2)
44. سال 1395 (3)
45. سال 1396 (1)
46. سال 1396 (2)
47. سال 1396 (3)
48. سال 1397 (1)
49. سال 1397 (2)
50. سال 1397 (3)
51. سال 1397 (4)
52. سال 1398 (1)
53. سال 1398 (2)
54. سال 1398 (3)
55. سال 1399 (1)
56. سال 1399 (2)
57. سال 1400 (1)
58. سال 1401 (1)
59. سال 1402 (1)

» موسیقی وبلاگ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر