خلوتگه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» یک پایان

 

 از همان روز اول که به دنیا می آییم دلمان خوش است

دلمان خوش است که مادری داریم که شیرمان می دهد
دلمان خوش است که پدری داریم که می توانیم با ریش هایش بازی کنیم
دلمان خوش است که همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها برای شکم ما آفریده شده اند
دلمان به این خوش می شود که زمین زیر پای ماست و آسمان هم؛
دلمان به قیافه خودمان توی آینه خوش می شود،
دلمان خوش می شود به اینکه توی جیبمان یک دسته اسکناس داریم
دلمان به لباس نویی خوش می شود و به اصلاح حسابی ذوق می کنیم
یا وقتی که جشن تولدی برایمان می گیرند
یا زمانی که شاگرد اول می شویم

دلمان ساده خوش می شود به یک شاخه گل یا هدیه ای که می گیریم
یا به حرف های قشنگی که می شنویم،
دلمان به تمام دروغ ها و راست ها خوش می شود
به تماشای تابلویی یا منظره ای یا غروبی یا فیلمی در سینما و شکستن تخمه ای،

دلمان خوش می شود به اینکه روز تعطیلی را برویم کنار دریا و خوش بگذرانیم، مثلا با خنده های بی دلیل،
یا سرمان را تکان بدهیم که حیف فلانی مرد یا گریه کنیم برای کسی
دلمان خوش می شود به تعریفی از خودمان و تمسخری برای دیگران
یا به رفتن به مهمانی و نگاه های معنی دار و اینکه عاشق شده ایم مثلا؛
دلمان خوش می شود به غرق شدن در رویاهای بی سرانجام
به خواندن شعر های عاشقانه و فرستادن نامه های فدایت شوم
دلمان ساده خوش می شود با آغوشی گرم و حرف هایی داغ
دلمان خوش است که همه چیز رو براه است
که همه دوستمان دارند
که ما خوبیم.
چقدر حقیریم ما
و چقدر ضعیف!؛

                                                                                                       
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند: آهچه زیبا
و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند
دلمان خوش است به لذت هایکوتاه
به دروغ هایی که از راست بودن قشنگترند
به اینکه کسی برایمان دلبسوزاند یا کسی عاشقمان شود

به شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کَنیم،

دلمان خوش است به لحظات دو نفره و نفس های نزدیک
دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی
و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود
چقدر راحت لگد می زنیم

 و چه ساده می شکنیم همه چیز را؛

 

روز و شب ها تمام می شود و زمان می گذرد
دلمان خوش می شود به اینکه اطرافمان پر می شود از بچه ها
دلمان به تعریف خاطره ها خوش می شود و دادن عیدی
دلمان به اینکه دکتر می گوید قلبت مشکلی ندارد و ما ذوق می کنیم
و اینکه می توانیم فوتبال تماشا کنیم و قرص نیتروگلیسیرین بخوریم
دلمان به خواب های طولانی و بیداری های کوتاه خوش است
و زمان می گذرد 
 


 

 حالا دلمان خوش می شود به گریه ای و فاتحه ای
به اینکه کسی برایمان خیرات بدهد و کسی و به یادمان اشک بریزد
ذوق می کنیم که کسی اسممان را بگوید
و یا رهگذری سنگ قبرمان را بخواند
و فصل ها می گذرد
 

دلمان تنها به این خوش می شود که موشی یا کرمی از گوشت تنمان تغذیه کند
یا ریشه گیاهی ما را بمکد به ساقه گیاهی
دلمان خوش است به صدای عبور آدم هایی که آن بالا دلشان خوش است که راه می روند روی قبر ما؛
و دلمان می شکند از لایه های خاکی که سنگ قبرمان را در مرور زمان می پوشاند
و اینکه اسممان از یاد بچه ها رفته است و باز فراموش گشته ایم
و زمان بازهم می گذرد؛
 

دلمان خوش است به استخوان بودن
به هیچ بودن،
به خاک بودن دلمان خوش است
به مورچه ها و موش ها و مارها 
 

 


ما آدم ها چه راحت دلمانخوش می شود
مثل کودکانی که هنوز نمی فهمند

ما اشرف مخلوقات عالم هستیم و چقدر خوش به حالمان می شود

ما خیلی خوبیم  ... !

و من دلم خوش است به نوشتن همین چند جمله و ....؛
و این است پایان سایه روشن زندگی

و این است پایان یک زندگی

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 88/7/15 :: ساعت 8:23 صبح )
»» یک حس خوب


وقت موعود رسید

دل من در تب و تاب است هنوز

دل من باز لرزید

وقت میهمانی دلدار شده است؛

دو نفر می‏آیند

چه قدمهای پر از مهر و صفایی دارند

دو نفر از ره دور

از در باغ بهشت

که سوارند بدوش پریا


* امیر امیری *




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( پنج شنبه 88/7/9 :: ساعت 6:52 عصر )
»» گوشه نشین

 

از هیــاهو گـریـزان و بدنبـال سکــوتـی بی آزارم

و این همان چیزیست؛ که حتی در تنهایی خویشتن هم از آن محرومم

 

 

 

* امیر امیری   *

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 88/7/6 :: ساعت 3:43 عصر )
»» حکایت ایران و چراغ و سوراخ

هیچوقت نتونستم مثل بقیه آدمها فکرکنم؛ رفتار کنم و حرف بزنم

همیشه یه جورایی متفاوت بودم؛سلیقه م متفاوت بود، حرف زدنم و حتی تفکراتم

الان هم همینطورم، فقط با این تفاوت که این روزها دوست دارم تا کمی مثل بقیه رفتار کنم و حرف بزنم اما این عقل نامراد و این دل آتیش گرفته من قبول نمی کنه و کار خودش رو می کنه.

این روزها با خودم درگیری شدیدی دارم مثل.....

چند روزه که  نشریات و روزنامه و از همه مهمتر این به اصطلاح این رسانه ملی تمام مملکت رو سرویس کردن و مدام کلمه مقاومت رو تکرار می کنند،من که نمیدونم قضیه از چه قراره اما میبینم که عده ای بقول معروف ؟؟؟؟؟ تا اسم مقاومت میاد اونو ربط میدن به لبنان و غزه و فلسطین و عراق و خلاصه دهها اسم نامربوط دیگه...البته منم خیلی دوست دارم مثل اونها باشم اما نمیدونم چرا تا اسم مقاومت میاد یاد همه چیز میوفتم جز لبنان و غزه و......!

من اینجوریم دیگه،همون اول هم که گفتم با بقیه فرق دارم اما کو گوش شنوا.....

آره رفیق تو بگو مقاومت من میگم بی پولی و گشنگی

 تو بگو مقاومت من میگم بی کسی

 تو بگو مقاومت من میگم دربدی و خانه بدوشی

 تو بگو مقاومت من میگم زیر خط فقر

و خلاصه تو یکبار دیگه بگو مقاومت تا من بگم مردم ایران

و بازم بگو مقاومت تا باز بگم فاحشه گی و هرزگی بخاطر فقر و نداری، دزدی بخاطر نداری، فروختن بچه بخاطر گشنگی بقیه خانواده...

آره رفیق مقاومت این هاست و اگه باز هم بگی مقاومت من فریاد میزنم که گور پدر فلسطین و لبنان و غزه و هزاران جای دیگه که ما داریم کرور کرور پول بی زبون و بیت المال رو به پاشون میریزیم و خبر از مردم  خودمون نداریم.

آره تا میگن مقاومت یاد اون کسی میوفتم که در مقابل گشنگی و التماسهای بچه هاش شرمنده بود و با تمام وجودش مقاومت می کرد که کار خلافی نکنه.

مقاومت یعنی کسایی که نه خونه ای دارند و نه پولی و مجبورن گوشه خیابون و یا وسط بیابون زندگی کنند.

پس تو رو خدا دیگه نگید مقامت که نکنه من چیز بدتری  بگم

آره حسابی از کوره در رفتم و عصبانیم، چون دیگه حالم از این کشورهای دست دراز مثل فلسطین و غزه و... بهم میخوره، دیگه خسته شدم از این همه دایگی برای اون آدمهای ..../


به پایان آمد این عمرو کمکها همچنان باقیست

( به پایان آمد این دفتر؛ حکایت همچنان باقیست )

(( از کسانی هم که میخوان من رو محکوم کنند و طرفدار فلسطین و غزه ...هستند خواهش میکنم که برام کامنت نذارند چون حالم از اونها هم بهم میخوره ))


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 88/7/1 :: ساعت 1:26 عصر )
»» آدمهای شجاع


روزهایمان رامی گذرانیم، پر از ادعا

ادعای شجاعت و بی باکی

و در تک تک ثانیه هایمان افتخار می کنیم به این شجاعتمان

 اما شب حکایتش جور دیگر است

شب که می شود درونمان پر می شود از تفکرات و خیالات

و ذهنمان پر می شود از هزاران حرف

حرف های گفته و نگفته

حرفهایی که شاید هیچگاه جرات گفتنشان رو نداشته ایم

اما هر شب برای خودمان مرورشان می کنیم

چرا که میدانیم هیچگاه آنان را به زبان نخواهیم آورد

پس ما میمانیم و سیاهی شب و بیداری و تفکر

و صبح

دوباره شجاع می شویم

 

و این حال هر صبح و شب ما آدماهست

 

* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( پنج شنبه 88/6/26 :: ساعت 1:0 صبح )
»» حقیقت !


دروغ و این دَغَل بازی شده کار

همه مردم شدند پٌرکارِ پٌرکار


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 88/6/21 :: ساعت 10:13 صبح )
»» یک احساس

 

من امیرم و از امیرزادگان نفرتی دارم فزونتر از آنچه که در این گیتی دیده ام

 

کلمات کلیدی: امیرزادگان = آقازادگان

 

* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( یکشنبه 88/6/15 :: ساعت 9:24 صبح )
»» یک تردید!


دیشب از پشت پنجره تردید،

سیاهی مردمان سفیدپوش را دیدم؛

مردمی هوسران که به نام عشق، بر هوس خود پوشش عاشقی بر تن کرده اند...



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( یکشنبه 88/6/8 :: ساعت 10:4 صبح )
»» سرنوشت !

گاهی برای عشق دنبال بهانه ای می گردیم و برای عاشق شدن دنبال انگیزه؛

اما نمی دانیم که بهانه و انگیزه ما، تنها در یک نگاه خفته است؛آنهم یک نگاه ساده.

عاشق می شویم و ادامه می دهیم و خوشیم، همانند میلیونها عاشق دیگر.

لکن بعد از مدتی برای جدایی هم دنبال بهانه ای جدید می گردیم

ولی اینبار بهانه ما چیز متفاوتی ست؛ چراکه بهانه ما تنها یک نگاه دیگر است

آری یک نگاه دیگر

چرا که باز با نگاهی دیگر عاشق شده ایم، عاشق شده ایم و عشق پیشین را به باد خزان و فراموشی سپرده ایم،، آنهم به همین سادگی.

و این است اندیشه عشق و عاشق شدن

و این است سرگذشتی که ما آن را دوران خوش عشق می نامیم

و چه راحت در مورد دل شکستن ها سخن می گوییم.

اما بدان؛

بدان که تو محکوم به شکسته شدنی؛ چرا که دلی را شکسته ای

و اینبار تو خواهی شکست؛ و این هم جزیی از سرنوشت تو خواهد بود.

خوشا بحال آنانکه به زیبایی عاشق شدند و عاشق ماندند

 

 

* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 88/5/12 :: ساعت 12:2 عصر )
»» چو تهران نباشد تن من مباد!


ایران تنها تهران نیست

آری این یک واقعیت است، اما واقعیتی که بسیاری بر روی آن چشم بسته اند

ما نمی توانم از مسئولان گله کنیم در حالیکه حتی بسیاری از مردم تهران نیز چنین عقیده ای دارند.

اما این، تنها یک جمله مسخره است؛جمله ای که بیشتر شبیه یک لطیفه بود تا یک حرف سیاسی، البته با کمی تامل بیشتر هم می توان آنرا به یک شعار سیاسی نیز تشبیه نمود.

آری ایران تنها تهران نیست

اما ما مردم خوزستان چگونه این شعار را باور نماییم در حالیکه این استان را مشکلاتی فلاکت بار احاطه کرده است!

چگونه این شعار را باور نماییم در حالیکه معتقدیم که مسئولان هیچ کاری برای رفع مشکلات این استان انجام نداده اند!

چندی پیش در زمان انتخابات جمله ای شنیدم که برایم بسیار جالب بود؛ کرباسچی سیستم مدیریتی ما را به سیستم مدیران کوتوله ای تشبیه کرد که الحق والانصاف هم بسیار زیبا گفت.

خیلی سعی کردم جور دیگر تشبیه کنم اما نتوانستم جز اینکه این کوتوله بودن را به طرز فکر و وسعت دید مدیران منتصب کنم.آری متاسفانه بسیاری مدیران ما دارای کوتاهی دید هستند؛ کوتاهی دیدی که مردم را با چالش های بسیاری روبرو کرده است.

جناب‏آقای دکتر احمدی نژاد، امروز دیگر حال و حوصله ای برای نوشتن کلماتی مانند از، به، موضوع یا بکار بردن القاب ندارم.

ما مردم خوزستان،این روزها حال و حوصله شنیدن شعار رو نداریم؛ حال و حوصله بازی با کلمات رو هم نداریم،‏ چرا که بیش از هر چیز محتاج آرامشیم، آرامشی که مدیران بی لیاقت از ما گرفته اند.

همیشه آرزو می کردیم که ایکاش این گرد و خاک به تهران سرایت کند تا بلکه مسئولانی که با گستاخی چشم خویش را بر مشکلات بسته اند، از شدت تنگی نفس بیدار گردند و فکری برای حل این مشکل کنند؛ بالاخره هم این آرزو برآورده شد و شما هم گرفتارش گشتید و بخدا قسم که از این بابت خوشحالیم و از این پس هم از خدا می خواهیم که شما همیشه به نوعی درگیر مشکلات ما مردم خوزستان گردید تا شاید این مسئولین وقیح فکری برای رفع مشکلات نمایند؛ مشکلاتی نظیر: گرد و غبار، عدم امنیت، عدم وجود آب شرب سالم و دهها مشکل دیگر.

جناب آقای احمدی نژاد؛ این روزها چیزی که اطراف ما را احاطه کرده چیزی نیست جز مشکلات و از آن مهمتر تعدادی مدیران بی عرضه و گستاخ مانند خانم جوادی و امثالهم.

کاش می دانستید که بسیج و بسیجی تنها در زمان جنگ معنی داشت؛ اما این روزها متاسفانه تنها راه گزینش مدیران مدرک بسیجی می باشد؛ مدرکی که من نمی دانم در کدام فرهنگ لغت به تخصص و مدیریت معنا گشته است!

کاش بجای پرداختن به چنین موضوعاتی بدانیم که در مدیریت تنها لیاقت و کارآیی حرف اول را می زند نه یک کارت بسیج.

سالهاست که دیگر بسیج معنایی ندارد؛و از همان زمان که چنین سیستمی حکمفرما گشته متاسفانه سیستم مدیریتی ما هم دچار نوعی رکود و اخلال گشته است.

و نکته آخر اینکه:

ایکاش ایران تنها در تهران خلاصه نمی شد

ایکاش که مسئولین استان جسارت و شهامت و عرضه بیشتری در تصمیم گیری داشتند.

کاش می شنیدید که چگونه مدیرانتان فریاد می زنند:


*چو تهــــران مباشد تن من مبـاد*


* امیر امیری *




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 88/4/27 :: ساعت 10:6 صبح )
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
»» لیست کل یادداشت امیر

آجر نصفه دل
ساز دنیا
20 سال
جای امن
کوچ
گاهی باید رفت
جنگ غرور
شعر
بگو تا بماند
دل پُرِ ننه حسن
آنچه از دل برآیند
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 28
>> بازدید دیروز: 90
>> مجموع بازدیدها: 472168
» درباره امیر امیری

خلوتگه دل
امیـــر امیــری
سفری در پیش است، سفری بی پایان، سفری تا به تمنای نگاهی، بماند همه جا و همه وقت (امیر امیری)
» آرشیو مطالب
1. سال 1384 (1)
2. سال 1384 (2)
3. سال 1385 (1)
4. سال 1385 (2)
5. سال 1385 (3)
6. سال 1385 (4)
7. سال 1385 (5)
8. سال 1386 (1)
9. سال 1386 (2)
10. سال 1386 (3)
11. سال 1386 (3)
12. سال 1386 (4)
13. سال 1386 (5)
14. سال 1387 (1)
15. سال 1387 (2)
16.سال 1387 (3)
17. سال 1387 (4)
18. سال 1387 (5)
19. سال 1388 (1)
20. سال 1388 (1)
21. سال 1388 (2)
22. سال 1388 (3)
23. سال 1388 (4)
24. سال 1389 (1)
25. سال 1389 (2)
26. سال 1389 (3)
27. سال 1390 (1)
28. سال 1390 (2)
29. سال 1390 (3)
30. سال 1390 (3)
31. سال 1390 (4)
32. سال 1391 (1)
33. سال 1391 (2)
34. سال 1391 (3)
35. سال 1391 (4)
36. سال 1392 (1)
37. سال 1393 (1)
38. سال 1393 (2)
39. سال 1394 (1)
40. سال 1394 (1)
41. سال 1394 (2)
42. سال 1395 (1)
43. سال 1395 (2)
44. سال 1395 (3)
45. سال 1396 (1)
46. سال 1396 (2)
47. سال 1396 (3)
48. سال 1397 (1)
49. سال 1397 (2)
50. سال 1397 (3)
51. سال 1397 (4)
52. سال 1398 (1)
53. سال 1398 (2)
54. سال 1398 (3)
55. سال 1399 (1)
56. سال 1399 (2)
57. سال 1400 (1)
58. سال 1401 (1)
59. سال 1402 (1)
60. سال 1404 (1)
61. سال 1404 (2)

» موسیقی وبلاگ

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر