سوت پایان را بزنید
خسته ام دیگر ، خسته
نمیدانم که چرا دیگر دستم به نوشتن نمیرود
نه دستم و نه فکرم
مدتهاست که ذهنم چنان قفل شده که گویی هیچگاه ننوشته ام، نه متنی و نه شعری
ذهنی دارم مشوش و پر افکار
گاهی افکاری آرام و گاهی افکاری مالیخولیایی
اما هرچه هست دلم تنگ نوشتن است
یادش بخیر که زمانی بر روی کاغذ مینوشتم
و تمام احساسم را در کلماتم خلاصه میکردم
اما سالهاست که دیگر انگشتان پر احساسم بر روی کلیدهای سرد و بی احساس لپ تاپم میرقصد
اما نمیدانم جرا فکر میکنم که دیگر خبری از آن احساس پرشر و شور گذشته در نوشتن هایم نیست
دلم تنگ نوشتن است
چنان تنگ که گویی چیز عزیزی را از دست داده ام
ای کاش می شد نوشت...
ای کاش
* امیر امیری *
گلک زیبای من :
صبحی که شروعش با توست
خورشیدش اضافی ست عشق من
** دوستت دارم تا ابد، زیبای من **
* امیر امیری *
مدتی ست که دیگر
شب هایم، مانند شب های همیشگی نیست
مانند روزهایم است ...
کمی تاریک تر!
و ساکت تر
با دلتنگی و دردی بیشتر
* امیر امیری *
دردهایم را لایک میکنی و می گویی ؛ زیبا بود!!
مگر دردهای آدم هم زیبا می شود
هی رفیق مجازی من،
نوشته هایم دست خودم نیست دلم می نویسد،
من فقط نگاه میکنم به عبور روزهایم ودغدغه های فراموش شده ام
شاید آرام تر می شدم اگر فقط می فهمیدی
حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند...
همین....
* امیر امیری *
یک روزهایی هست...
دلت می گیرد از نزدیک ترین آدمهای زندگی ات!
همان هایی که با دنیا هم عوضشان نمی کنی!
سخت است بفهمی عزیزترین کسانت می رنجانند تو را!
همان هایی که دم از معرفت می زنند!
یک روزهایی می فهمی که چقدر میان این همه "آشنــا"...
"غــــریبـه ای"
بی انصاف نباش
من عاشقانه دوستت دارم
عاشقانه
با هزاران دلیل
دلیل هم که نباشد باز دوستت دارم
جرا که برایم بهترین هستی
بی انصاف نباش
گناهانم را بر سرم نکوبان
حالم خرابم را تعبیر به آنچه که میخواهی نکن
بی انصاف نباش
ساعتها و روزها تلاشم ققط برای توست
و این نیست رسم انصاف که اینچنین مرا بکوبانی
گفتی دل نازک شده ام ، قبول
گفتی حساس شده ام ، قبول
همه آنچه را که گفتی به دیده منت میگذارم
با جان و دل قبول میکنم تمام آنچه را که گفتی
حتی حاضرم در تیررس حملات تو باشم اما بدانم با تمام وجود دوستم داری
اما چه بگویممممم
چه بگویم که این نیست رسم انصاف
هرچند که شاید من بی انصافم
* امیر امیری *
چقدر حالت بدتر میشه
وقتیکه تو از چیزی حالت بده و
عزیزترین افراد زندگیت به موضوع دیگه ای
تعبیرش می کنند
* بخدا این انصاف نیست *
کاش میشد بروم
ساز دلی را امروز
پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم
و بگویم استاد
تاری از بهر دلم میخواهم
هر صدایی بدهد،
هرچه باشد،
تنها،
کودک دائم باشد