خدایا ما را ببخش
از این همه دری که زدیم
یک کدام خانه ی تو نبود!!
بخند کودک همسایه
من اندوههای زیادی را دیدم
که سر پیچ همین خیابان
چشم انتظار بزرگسالی تو هستند ...
رویا شاه حسینزاده
مهم نبود کجا می رویم
ایستاده بودیم
و مهم
ایستادن بود؛
یک مشت گوسفند
پشت یک کامیون چرک و قدیمی
که می رفت به سمت کشتارگاه
به کرمهای اطرافتان پیله نکنید توهم پروانه شدن میگرند !!!
خودت را یافته ای
که به دنبال نیمه گمشده ات میگردی؟
ما به روزهایی پر از درد
به چشمانی پر از اشک
چه عادت کردیم
امیر امیری
در جمع مزن زخم
که در خلوت خود،
عذر بخواهی
امیر امیری
نکند آخر قصه ما بد بشود
تلخ شود مثل جهنم بشود
امیر امیری
به انسانهای حقیر
بیش از حد شعورشان
بها ندهدید
و احترامشان نگذارید
هار می شوند و گاز می گیرند
اینها عادت کرده اند
به دریوزگی احترام
امیر امیری
گاهی لازم است که
آدمهای اطرافمان را از قاب
ثروت ؛ تحصیلات ، پست و مقامشان
جدا کنیم
شاید اصلا آدم نباشند
امیر امیری