آخرین پناه بعضی از ما آدمهای پر فکر خوابیدنه
که اون رو هم فکر و خیال شبانه
نابود میکنه
(امیر امیری)
در قمار تلخ دنیا، بردنی در کار نیست
بخت هم گر یار باشد، عمر با من یار نیست
خسته ام از خستگی بی امان
خسته از سگ دو زدن در این جهان؛
خسته ام از این جهان بی وفا
خسته از دنیای پر مکر و ریا؛
خسته ام از این همه کار عبث
خسته از تکرار صدها جر و بحث؛
خسته ام از این همه جنگ و جدل
خسته از دنیای بی شعرو وغزل؛
خسته ام از اینکه دنیا پر غم است
خسته ام از اینکه نامم آدم است
( امیر امیری )
در جنگ میان من و تو برد نداریم
عاشق شده ایم قدرت پیکار نداریم
(امیر امیری)
همه عمرم بماندم که ببینم
چه وقت میرسد از دوست خبر
همه عمرم بگذشت و
نشد هیچ خبر
(امیر امیری)
نیاز آدمها بهانه ای شده برای دوست داشتنت
نیاز که نباشد
از احترام و دوست داشتن هم خبری نیست
و کاش میفهمیدیم
که فرق است
میان نیاز داشتن و دوست داشتن
امیر امیری
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز در پولِ نانِ خود وا مانده ایم
امیر امیری
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
عجب دروغی ست که گویند
پایان شب سیه، سپید است
گاهی
عشق را جای بگذار و بگذر
قدیمی تر می شود
جاافتاده تر و دلچسب تر
ولی فراموش نمی شود... هیچگاه
امیر امیری