سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلـــوتگـــه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» سکوت

 


یادمان باشد که تفاوت در دیدگاه بسیار است

سالهاست کسی را می بینم که از او متنفرم
اما میدانم که دیگری او را چه عاشقانه نگاه می کند
و کسی دیگر بی تفاوت است به دیدنش
و این است تفاوت میان دیدگاه ما،
و دیدگاه هر کس،راه زندگی اوست.

کاش یاد بگیریم تحمیل نکنیم آنچه را که میخواهیم.
بد و خوبش مهم نیست،تحمیل نکنیم.
انسانها عاقلند و هر کس میداند که چه میخواهد از این زندگی
و این روش گزینش شده زندگی آنهاست.
اگر این دیدگاه آنها، باعث آزار کسی نیست،
پس نصیحت نکن
شاید کلامت سازی باشد ناکوک.

پس بدان
گاهی آنچه را که می نوازی زیبا نیست
گاهی باید فریاد زد
گاهی باید جور دیگر گفت!
و گاهی باید سکوت کرد!
سکوت کرد و سکوت!
و حتی گاهی باید در سکوتی طولانی ماند!
سکوت و سکوت و سکوت!
که این خود، شاید نواختی دیگر باشد

فقط گاهی سکوت کن
و اگر آزار دیدی
آنگاه فریادت را رساتر کن

میدانم که این متن سرشار است از تضاد
پس فریاد نکنید


پ.نوشت دوم:
ایکاش من هم می توانستم سکوت کنم
بدم می آید از
سوگلی ها و ملیجک ها
سوگلی پرورها و ملیجک دوستان

_______________________________

از سری یادداشتهای من

دوازدهم / دی ماه / نود و هفت

امیر امیری

____________________________________________

 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 97/10/15 :: ساعت 7:51 صبح )
»» به نفهم ها احترام نگذاریم


دبدم که نوشته بودند:

سخت است فهمانیدن نکته ای به کسی،
که منفعت او در نفهمیدن است!!

تا اینکه کار از دیدن گذشت،

مصداق بارز و کاملش را ایم روزها به چشم دیده ام./
مردمانی پر ریا که پایانی نیست بر دورویی و نیرنگشان.
ایکاش روزگار،روزگار قدیم بود،
روزگاری که آدمهایش دروغ نمی گفتند،
کلامشان پر بود از صداقت و درستکاری
و رفتارشان برای رضای خدا بود و بس... نه بنده خدا
چه شد که چنین شد؟
چه شد که به اینجا رسیدیم؟
واقعا خسته نشدیم از بندگی قلم به دستان؟
خسته نشدیم از بندگی این میزپرستان؟

کاش ما انسانها هنوز بنده خدا بودیم، نه برده بنده خدا

بیائد به نفهم ها احترام نگذاریم

 

______________________

از سری یادداشتهای من

 

بیست و پنجم / آذر / نود و پنج

 

امیر امیری

 

_____________________





کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 97/9/27 :: ساعت 9:34 صبح )
»» نقاب

 

بازهم صبح شد
و بازهم ماندنم بر سر دوراهی
همان دوراهی همیشگی
چه بپوشم و چه نپوشم!!!
اما میدانم که
بالاخره از میان اینهمه لباس های جورواجور لباسی پیدا می شود که بپوشم
بعدش را چه کنم!!
بازهم

دغدغه هر روزه ام که هیچ، دغدغه هر ساعتم

امروز را با کدام نقاب شروع کنم و با کدام نقاب پایان برسانم؟

نقابی شاد و خندان
یا
نقابی مغموم و افسرده

امروز معامله ای دارم... پس شاید بد نباشد امروز را، با نقابی چون صورت آدمهایی مبادی آداب و متین بگذرانم،
راستی
یادم باشد در قرار عصر ماسک آدمی جدی و مصمم را بر صورت بزنم تا شاید بر دل نشینم

ماسک عصیانگری هم به وقتش.. و نقاب ندامت
آنرا بگذارم برای وقتی که باید اظهار ندامت کنم تا شاید دلی به حالم بسوزد.

و این حال هر روز ماست
حال هر روز من ، شما و دیگری
و خدا میداند با این ماسک ها، زندگی چند نفر را نابود کرده و به لجن می کشیم
چه کلاه ها که بر نداشته ایم
چه دروغ ها که نگفته ایم
و چه فریب ها که نداده ایم
و...
و...
و... یادمان باشد که ما همه بازیگریم
و در مقابل یکدیگر به سرعت نقش هایمان و نقابمان را عوض می کنیم تا بتوانیم بر دیگری سبقت بگیریم در دروغ و نیرنگ و ... دوست من.

.

.

.

  از خواندن این متن عصبانی نشو

.

نه تو فرشته ای ، نه من

.

ما همه گناهکاریم

_______

از سری روزمرگی های من

هجدهم / آبان / نود و هفت

(امیر امیری)

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 97/9/24 :: ساعت 9:15 صبح )
»» با من باش


یار من،

فرصتی نیست دگر

تو بیا با من باش

این جهان پر شده از جنگ و جدل

غرق در واژه بی نام و غزل

عشق ها همه تو خالی و پوچ

و جدایی همه جا و همه وقت

تو بیا با من باش

تا که شاید بشود عاشق ماند

اندکی با هم ماند،

فرصتی نیست دگر

تو بیا با من باش


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( جمعه 97/8/11 :: ساعت 9:0 صبح )
»» بهانه


برای اثبات دوست داشتن

دنبال باد و باران و برف نباش

دنیا پر شده است از بهانه ها و نرسیدن ها

دوست داشتن بهانه نمیخواهد

عشق میخواهد


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 97/8/9 :: ساعت 8:8 صبح )
»» چه میتوان گفت؟؟

 

این روزها چیزی که حالم رو خراب کرده وجود نورچشمی ها و سوگلی ها (زن و مرد ) در سیستم اداریه.
افرادی کم مصرف ، کم حضور ولی به شدت مورد توجه مدیران خواهان متملقین و بله قربان گویان جیره خوار

هرچند که باید در طول این سالها به این موضوع عادت کرده باشم، اما خوشبختانه نه...
نه وقتی که به چشم میبینم که ارزشهای کاری و اداری و شخصیتی جمع عمده ای کاربلد از همکاران عزیزم( بجز بنده ) فدای نازها و کرشمه ها و شوخی ها و تصدیق های یک عده خاص میشود تنها برای گرفتن ساعاتی اضافه کار بیشتر و چشم پوشی از عدم حضورشون

این روزها این روش کار مرسومتر و اسانتر است

در طول این سالها از نزدیک این موضوع را لمس کرده ام که وقتی این مقربان درگاه به عیش و نوش و کرامات بازی مشغولند، هستند افرادی که جورکش اونها باشند، جور آنها را میکشند و بیگاری می کنند تا مبادا ارباب رجوعی معطل شود.

اما نحوه کارد کرد این جورکشان از نگاه یک مدیر یعنی :
چراغ سبز تو برای انجام کارهای بیشتر،
کارهای بی مزد و منت،
و انجام کار این مقربان

اما دریغ از یک تشکر و قدردانی
اما.... یادمان باشد که،
جایی باید ایستاد
ایستادن نه به معنای مقابله گری
به معنای درجا ماندن و تفکر کردم
سکونی کامل و مطلق
و بعد نگاهی به پشت سر،
تا ببینی که در طول اینهمه سال کار کردن چه به دست اورده ای و چه از دست داده ای؟

 + شاید کسب احترام و شناخته شدنت به عنوان یک نیروی کار خوب(شاید و شاید(

و در عوض
_
کسب بیماری های مختلف و دردهای دیر درمان
و صد البته اعصابی متشنج از دست این... ولی
در مقابل تو ، سوگلی ها و نورچشمی ها همیشه مورد احترامند ، شاد و سروحال )که بازهم خداروشکر )... شادند چون به شدت مورد توجه و مهر و محبتند و از همه نظر به خوبی تامین شده اند و میشوند و خواهند شد
و این رسم چندین و چند ساله عده ای از مدیران است

راستی
من
#ایست
کردم
#نگاه
کردم
#فکر
کردم

و صد البته
??#تغییر
کردم

_________________________________


پ.نوشت اول:
امروز بجز من، عده ای دیگر هم تغییر کردند
و بدا به حال این سیستم متملق پرور


پ.نوشت دوم:
هر کس بدنبال چیزی است که ندارد
یکی به دنبال احترام
دیگری به دنبال توجه
و دیگری به دنبال شنیدن سخنان تملق آمیز

من به دنبال احترام و توجه نیستم
چرا که خدا را شاکرم که دوستانی دارم بی همتا
و خانواده ای استثنایی

ولی دلم میسوزد برای این سیستم بیمار

_________________________________

از سری روزمرگی های
#امیر_امیری

بیست و دوم / مهر / نود و هفت

 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 97/7/25 :: ساعت 11:44 صبح )
»» لعنت به تو فقر

چقدر باید ساده لوح بود که فکر کرد جنگ تمام شده

ایران پر از آشوب است و درد

اما خوزستان جور دیگری درد دارد

و دردش را کسی نمیفهمد

خوزستان یعنی:

#بیکاری

#فقر

#بی هوا زنده ماندن

#بی آب زیستن

جنگ هنوز هم هست

جنگی نابرابر میان ایرانی و ایرانی رنگ

جنگی میان مردمانی که در کنار یکدیگرند


لعنت به تو فقر.... لعنت به تو که اینچنین به نابودی می کشانی همه چیز را





لعنت به تو فقر


لعنت به تو #آقازاده دزد (نکبت زاده )

و لعنت بر پدرت که راه دزدی را به تو آموخت تا مردمم اینچنین در فقر باشند و دم نزنند





کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( چهارشنبه 97/7/4 :: ساعت 3:29 عصر )
»» مجنون

 

شعر که میگویم تو هم پیشم بمان

قلب من دیوانه وار مجنون توست


* امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( سه شنبه 97/5/16 :: ساعت 4:39 عصر )
»» ساز من و رقص من

خسته شدم از جبر رقصم به روزگار

خواستم آنقدر ساز بزنم،

تا زمانه برقصد به ساز من

اما

دستم بی توان شد و

سازم شکست و سیمش برید

و آرزویی که بر باد رفت...

آن وقت بود که فهمیدم

ساز من و دستان من

جزیی از رقص زمانه بوده اند


*امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 97/4/11 :: ساعت 12:13 عصر )
»» ارزش

 

همیشه یادمون باشه که وقتی به یکی

بیشتر از شخصیتش ارزش بدیم

آخرش

خودمون میشیم بی ارزش

 

*امیر امیری *



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 97/4/11 :: ساعت 11:58 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت امیر

نیاز آدمها
پول نان
گر بدی گفت....
دروغ
بگذار و بگذر
خنده
خیال
خوبی..!
چند شنبه ها
توبه
[عناوین آرشیوشده]

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر