وقتی آسمون دلش میگیره ؛؛؛می باره،،،
می باره تا سبک بشه
وقتی بچه دلش میگیره ؛؛ گریه میکنه،،،اونهم در هر جایی که باشه ؛؛؛
بدون هیچ رودربایستی ای
وقتی مادری دلش میگیره ؛؛؛ خودش رو با بیرون ریختن غمهاش سبک میکنه
و های های میزنه زیر گریه
اما وقتی مردی دلش میگیره چه کار باید بکنه؟؟
نمیتونه گریه کنه!!!
چون اونوقته که همه یه جور دیگه نگاهش میکنند
دل تنگی و دل گرفتگی حتماً تقصیر بدی زمونه نیست
تا حالا شده دلتون بگیره؟؟
مطمئنم که شده؟؟
چند روزیه که احساس عجیبی دارم
یه جور احساس دلتنگی،،،یه جور احساس بیقراری
خودمم نمیدونم چرا؟؟ اما این حس با منه
اطرافم شلوغه،،خدا رو شکر مشکلی هم ندارم جز کار زیاد
دوستان خیلی خوبی دارم
و تو.ی خونه هم یه محیط آرامش بخش و یه زندگی آروم و ایده آل
اما بازم دلم گرفته
همسرم میگه از کار زیاده یا اینکه هوس دیدن خانواده ات رو کردی
اما باور کنید که خودمم نمیدونم چی میخوام
نمیدونم این چه حسیه
به عبارت بهتر خودمم دقیقاً نمیتونم تشخیص بدم که این چه حسیه که من دارم
حس دلتنگی .... یا ..... حس بیقراری . یا حتی حس بیزاری
این روزها سرم خیلی شلوغه
البته از خیلی خیلی بیشتر
این روزها سرو کارم همش با خونِ
اونهم خون موجودات زنده
مجبوریم که مرگ رو فدای زندگی کنیم
مجبوریم .....
نمیدونم اما شاید به این ربط داشته باشه...نمیدونم
اونقدر خسته میشم که شب وقتی ساعت 7 میرسم خونه بعد یه دوش گرفتن بیهوش میشم
بیهوش ...بیهوش
مثل همون جنازه هایی که باهاشون سرو کار دارم
بهر حال این روزها هوای دلم کمی ابریه
دلم گرفته
پس آدم توی خوشی هم میتونه دلش بگیره
میتونه....
ولی این دست ما نیست
دلتنگی خودش میاد سراغت
و تو هم چاره ای نداری جز مبارزه
مبارزه
مبارزه و .....
( امیـــر امیری )
روش جدید و عجیب اجاره منزل در فرانسه:
خدمت جنسی به جای پرداخت بهای اجاره !
بنا به خبری که نشریه پرتیراژ لیبراسیون منتشر کرده است دختران دانشجو کرایه خانه خود را شخصا [لذت جنسی دادن به صاحبخانه] پرداخت می کنند!
دو تن از نویسندگان این نشریه که در لباس دانشجو به دنبال خانه اجاره ای رفته بودند دریافتند صاحبخانه ها در ازای سک.س به دختران دانشجو منزل اجاره می دهند!
قیمت بالای اجاره بها باعث شده است تا مالکین منازل نهایت استفاده را از این امر ببرند و اجاره منزل در ازای خدمت جنسی اکنون در فرانسه گسترش زیادی یافته است. برخی از فراوان افرادی که در سایت www.missive.info به درج آگهی منزل اجاره ای می پردازند به طور آشکار در آگهی می نویسند که اجاره منزل با خدمت جنسی از سوی مستأجر پرداخت می شود!
صاحبخانه های خجالتی هم اندکی نرمتر آگهی می دهند و در آگهی می نویسند "اجاره در ازای خدمت به صاحبخانه!" و منتظر دختران دانشجوی بی پول می مانند!
به گزارش وبلاگ ترجمه اخبار ترکیه به نقل از روزنامه وطن ترکیه، ارضا کردن شهوت سیری ناپذیر صاحبخانه ها نیز امکان ناپذیر است چرا که درخواستهای آنها تمامی ندارد! صاحبخانه هایی که آگهی اجاره بدون محدودیت زمانی و سایر محدودیت ها را داده اند وقتی که دختران از پاسخ به درخواستهای جنسی متنوع و گوناگون آنها امتناع می کنند روز دوم آنها را از منزل بیرون می کنند!
بعضی از صاحبخانه ها هم می خواهند دختران را قبل از آنکه موافقت کامل صورت بگیرد امتحان بکنند. آنها به دختران می گویند: "حالا یکبار امتحانی با هم بخوابیم تا ببینیم چه می شود!"
این هم برخی از شروط اجاره دادن این گونه منازل به دختران دانشجو در پاریس:
- در خانه باید لخت و برهنه رفت و آمد کنید!
آنتونی 47 ساله در یک شرکت عمومی کار می کند. به زنان مستأجر یک منزل آرام، مستقل و دارای سیستم گرمایش را آماده کرده است.
این صاحبخانه که در یک کوچه بسیار زیبا خانه دارد حتی برای زن مستأجر اتاق جدا هم در نظر می گیرد. اما در ازای آن اینها را می خواهد: "در خانه حتی الامکان باید لخت رفت و آمد کنید. هنگامی که در کاناپه می نشینید باید پاهایتان را از هم باز کنید تا هیجان جنسی من بیدار گردد! هروقت درخواست سک.س کردم مخالفتی نباید باشد. اوایل ممکن است پشت سرهم سک.س بخواهم و این یک چیز نرمالی است، بعدا درست خواهد شد! منزلم را ماهانه هم اجاره می دهم. سالیانه هم! ضمن آنکه نباید فراموش شود اتو کشیدن لباسها و نظافت منزل هم باید انجام گیرد!!
هنگامی که مستأجرانم به توالت می روند نگاه کردن به آنها را خیلی دوست دارم و نباید مخالفتی با این کار صورت بگیرد! هروقت هم به درخواستهایم جواب نه بشنوم از خانه بیرون خواهم انداخت!"
آمار در نزدیکی ترمینال سن لازار پاریس می نشیند. خانه اجاره ایش تنها 10 متر مربع است! می گوید: " در واقع اجاره بهای این خانه 650 یورو است. اما ماهی 450 یورو می دهم و ماهیانه هم 3 بار هماغوش می شوم. همین!"
- لورانت 32 ساله در منطقه پانزدهم پاریس می نشیند. مرد جذابی است. ابتدا اندکی خجالتی نشان می دهد اما بعدا درست می شود! درخواستهایش هم اندکی با بقیه متفاوت است: " همان اول به شما بگویم، من بستن دست و پای مستأجرانم را خیلی دوست دارم. دستهای شما را می بندم و از شما خواهم خواست چکمه هایم را بلیسید! بعضی اوقات هم دوست دارم نقش صندلی را بازی کنید. دراز کردن پاهایم را دوست دارم. به من خدمت می کنید. در ازایش مسلمه که من هم کلید خانه را خواهم داد! هرطور که دلشان می خواهد بروند و بیایند و می توانند مانند منزل خودشان اینجا را استفاده کنند!
- ژولین 30 ساله هم در بخش غربی پاریس ساکن است. در زمانهای مختلف دو آپارتمان را به دختران جوان اجاره می دهد اما ترجیح می دهد آپارتمان را به فا حشه های پاریس که در ماه چند بار می آیند اجاره بدهد. در ازای چند بار سک.س منزل را اجاره می دهد. مثل اینکه از خبرنگاران لیبراسیون خوشش نمی آید چون که به محض جدا شدن آنان یک اس.ام.اس می زند و می نویسد: عملی نیست!
- دیدیر نسبت به صاحبخانه قبلی بیشتر راغب است. وی در منطقه 18 پاریس می نشیند و بخشی از آپارتمان دو اتاقه اش را اجاره می دهد: " چیز زیادی نمی خواهم. 550 یوروی به علاوه ماهی 2-3 بار هم آغوشی! اما الان اتاقها در اجاره کسان دیگری است و به همین دلیل نمی توانم خانه را نشان بدهم. می خواهم لذت دادنتان در سکس را همین الان یک امتحانی بکنم! اگر می خواهید همین جا یک تستی بکنیم!!
مستأجران چه نظری دارند؟
- لاتیتیا، دختر 26 ساله ای که صاحبخانه قبل از اجاره دادن منزلش یک بار برای تست کردن با او سک.س کرده است می گوید: معمولا تیپ خاصی از صاحبخانه ها خانه و اتاقها را به شما نشان می دهند و در همان زمان هم درخواست سک.س می کنند. بعد از آن دیگر خبری نمی گیرند!! بسیاری از اوقات هم کلید آپارتمان دوستانشان را می گیرند و می خواهند یک بار سک.س کنند!!
- تینا-ی 36 ساله که چهار سال است در ازای خدمت جنسی به صورت رایگان در یک منزل می نشیند کاملا از این وضع راضیست: " نباید صاحبخانه جوان را انتخاب کرد. چون که آنان به طور مرتب به دنبال تغییر مستأجر هستند! مال من 62 ساله است و در دوبی زندگی می کند. بعضی وقتها به پاریس می آید و در آن وقت...!"
- زارا، دختر دانشجوی 23 ساله هم از وضعش راضی است. وی می گوید: " سه سال قبل می خواستم در ازای خدمتکاری خانه، جایی اجاره کنم و به همین دلیل اعلان دادم. می گفتم از بچه نگهداری می کنم و کارهای خانه را انجام می دهم. دیدم نیت صاحبخانه ها چیز دیگری است! دو بار از خانه اخراج شدم اما در نهایت یک صاحبخانه خوب پیدا کردم!!
برخی از اعلانهای موجود در سایت www.missive.com
- مردی چهل ساله هستم و منزلم را به طور ر ایگان به دختران جوان در ازای سرویس دادن آنها اجاره می دهم!
- پارتمانم را به دخترانی که حاضر به دادن عکسهای سک.سی خود هستند رایگان اجاره می دهم!
- مردی 52 ساله هستم. منزلم را به طور رایگان به دختران بین 18 تا 23 ساله اجاره می دهم!
بالا بود.....بالای بالا.....فقط صداش میومد
شده بود یه نقطه
آره دیدمش....چقدر دوره؛؛؛رسیدن بهش سخته ...سخت...اما غیر ممکن نیست
اون بالا چکار میکنی؟
فقط داری مردم رو مسخره میکنی؟ چرا؟ چون بالاتر از بقیه هستی؟
نه اگر بنا بر این بلندی بود که....
نخند....مسخره نکن...نیشخند نزن
فقط اینو بدون که برا همیشه اون بالا نمیمونی
یعنی نمیتونی بمونی
من مطمئنم...چون خدا عادل دتر از اینه تا تو رو بذاره اون بالا تا بقیه رو اذیت کنی
نه نمیمونی
پس فکــــر آینده ات باش
فکر فردا باش که میای پایین و کسی رو این پایین نداری
اونوقته که تنها میمونی
اونوقته که مردم بهت میخندند
پس حالا نخند
فقط بدون که دست بالای دست زیاده
بهرحال یکی پیدا میشه که نردبونش از تو بلندتر باشه و قدرتش از تو بیشتر
دلهایی رو شکوندی...مطمئنم که دلت میشکنه...یعنی میشکوننش
مواظب باش ،،،،کمی بیشتر
آروم باش
کم کم وقت برگشتنت نزدیکه
فکر روزهای آینده رو هم بکن
از من گفتن...دیگه خودت میدونی
( امیر امیری )
پوسیدم اینجا آنقدر طوفان نوشتن
از اشک های کهنه گلدان نوشتم
گندم نشان آخر تنهاییم بود
این حرف را با هرچه اطمینان نوشتم
یکبار هم آدم شدن گفتم خدایا
اما خدا را هم برای نان نوشتم
تمام عاشقانه ها فدای یک نگاه تو
که عشق، عشق می کند فدا شود برای تو
تو از همیشه آمدی به گاه گاه شهر ما
نصیب کوچه مان نشد عبور گاه گاه تو
نشان به آن نشان که من همیشه پشت پنجره
تو را مرور می کنم از ابتدای راه تو
از آسمان شنیده ام که در غروب حل شدی
و بعد از آن مگر کسی ندیده روی ماه تو
بیا که جز تو هیچ کس نمی رسد به داد من
که من سقوط کرده ام به عمق پرتگاه تو
شعر : کامران رسول زاده
بیا دست قشنگ مهربانت را
عصایی کن که برخیزم
و شورانگیز و شاد الود به دامان شقایق ها بیاویزم..
بدزدم تیشه فرهاد عاشق و بی پروا
چنان رعدی بنای سنگی غم را فرو ریزم.
بسازم کلبه عشقی میان باغ فرداها
و حافظ وار بر بام فلک
طرح دگر از عشق اندازم و نقش دیگری ریزم......
به یاد بهترینم
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا
می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.
جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ
خدشهای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که
قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون
دیدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به
تعریف قلب خود پرداخت.
ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو
به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب
به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام میتپید
اما پر از زخم بود. قسمتهایی از قلب او برداشته شده
و تکههایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی
جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین
گوشههایی دندانه دندانه درآن دیده میشد. در بعضی
نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکهای آن
را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند
با خود میگفتند که چطور او ادعا میکند که زیباترین
قلب را دارد؟
مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی
میکنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن؛ قلب تو
فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .
پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر
میرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض
نمیکنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من
عشقم را به او دادهام، من بخشی از قلبم را جدا
کردهام و به او بخشیدهام. گاهی او هم بخشی از قلب
خود را به من داده است که به جای آن تکهی بخشیده
شده قرار دادهام؛ اما چون این دو عین هم نبودهاند
گوشههایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم
عزیزند؛ چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند.
بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیدهام
اما آنها چیزی از قلبشان را به من ندادهاند، اینها همین
شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یادآور
عشقی هستند که داشتهام. امیدوارم که آنها هم روزی
بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعهای که من در
انتظارش بودهام پرکنند، پس حالا میبینی که زیبایی
واقعی چیست؟
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از
گونههایش سرازیر میشد به سمت پیر مرد رفت از
قلب جوان و سالم خود قطعهای بیرون آورد و با دستهای
لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در
گوشهای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و
زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت ..
مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از
همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب
او نفوذ کرده بود..
این اشعار توسط ناصرالدین شاه سروده شده :
عشق بازی کارهر شیاد نیست این شــــــکاردام هرصیادنیست
عاشقی را قابلیت لازم اســــت طالب حق را حقیقت لازم است
عشق ازمعشوق اول ســـــرزند تا به عاشـــــــق جلوه دیگر زند
تا به حدی که برد هســتی ازاو سرزند صد شورش ومستی از او
شاهـــد این مدعی خواهی اگر برحســـــــــین وحالت او کن نظر
روز عاشورادرآن میدان عشق کرد رو را جانب سلطان عشق
بار الها این ســـــــــرم این پیکرم این علمــــــــدار رشید این اکبرم
این سکینه این رقـــــیه این رباب این عروس دست وپا خون در خضاب
این من واین ساربان این شهر دون این تن عــــــریان میان خاک وخون
این من و این ذکــــــر یا رب یاربم این من واین ناله های زینـــــــــــبم
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
تو مرا می فهمی...
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است.
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من خواهی ماند