در کنار دیوارهای یخ زده و بیروح همه چیز سرد و خاموشه
و این سردی به نوعی مسری شده و به تو هم سرایت کرده
چون تو هم سردی و بی حوصله ؛
حتی اون دربی هم که وجود داره؛؛ به نوعی افزون بخشه سرمای اتاقه
هر چند که اون درب، محلی ست برای ورود
اما این درب ؛ درگاه و یا به تعبیری این دروازه هم حکایتها داره
حتی ورود دیگران هم نمیتونه این خاموشی رو از بین ببره
چون اونها همه رهگذرند
رهگذرانی که تنها برای چند دقیقه در کنارت هستند
تنها برای چند لحظه
اما بعد، از همون در خاج میشند
وخروجی که شاید ورود دوباره ای نداشته باشه
ورود یا خروج اونها هم دست تو نیست؛ انتخابی نیست بلکه به نوعی تصادفیه
اما این درگاه هم برای تو حکایت دیگه ای داره
عصرها وقتی که قفلش میکنی ،،میدونی که کار تمام شده و مطمئنی که میتونی
چند چند ساعتی از این دیوارهای یخ زده فاصله بگیری ،،،، اما فردا صبح وقتی کلیدت به قفل
قندیل قندیل بسته اون در کذایی بوسه میزنه میدونی که باز هم قراره مدت زمانی رو با دلتنگی سرکنی
نه همدمی و نه یاوری ؛؛؛تنهای تنها؛؛؛همراه با دلتنگی برای روزهای خوش گذشته.
همه چیز گذراست،،، مثل این دنیا ،،، مثل خوبی ها و بدی های این دنیا
و بازهم تکراری از مکررات،،همه چیز گذراست و قابل تغییر
اما گاهی اوقات هم چیزهایی هستند که در وجود خودمون تمایلی برای تغییرشون
احساس نمی کنیم ؛مثل تنهایی.... و دوست داریم این حس همراهمون باشه...
مثل تو؛چون تنهایی و دلزده از زندگی
چون:
حتی با بودن کسی در کنارت اما باز هم تنهایی،،چراکه تو در باطن تنهایی
و باز هم قصه هزار و یک شب و مفرد بودن تو***
همه چیز حکایت از دلتنگی داره ::::در و دیوارها؛میز صندلی ها ،////
و حتی اون ساعتی که با صدای تیک تیک خودش باعث میشه تا
لحظه لحظه دلتنگی خودت رو بیش از پیش احساس کنی و یا اون
کامپیوتری که روبروته(( و همیشه میخوای به نوعی خودت رو باهاش سرگرم کنی تا شاید کمی فراموش کنی که کی هستی و چه کردی )) ولی خودش عاملیه برای دلتنگی؛ چون در اون هیچ خبر خوشحال کننده ای برای تو نیست /// و یا حتی اون تلفنی که روبروته ولی صدای زنگش بدجوری اعصاب رو بهم می ریزه، و یا حتی وجودِ .... !!!
شاید تنها عاملی که باعث میشه برای چند لحظه غم و غصه های خودت رو فراموش کنی اون پنجره ست پنجره ای که در وسط اون دیوارهای سرد و بیروح تعبیه شده وشاید به تعبیر دیگه این پنجره؛ روزنه ای از امید باشه در بین تمام دلتنگی ها پنجره ای که رو به دنیاست
رو به زیبایی و رو به ....
دنیایی که میتونه هم زشت باشه هم زیبا
و این بستگی به خودمون داره که کدوم رو انتخاب کنیم./
هر چند که زشتی یا زیبایی دنیا به خنده یا گریه ما نیست، ممکنه در اوج زیبایی گریه کنیم ویا در وج ز شتی بخندیم، پس تا میتونی از اون پنجره نگاه کن....نگاه کن؛ فقط با این تفاوت که این بار میتونی مسیر نگاهت رو انتخاب کنی،،میتونی چشمهات و روی خیلی چیزها ببندی مثل بدیها و میتونی برای دیدن خوبی ها با دقت بیشتری نگاه کنی.... اصلاً میتونی صحنه ها رو گلچین کنی... گلچینی از بهترین ها تا شاید بتونی یخ زدگی وبیروح بودن این اتاق رو برای چند ساعتی تحمل کنی ،تا شاید بتونی کمی از دلتنگی هات فاصله بگیری
هــــر چند که تو خودت خواستی که دلتنگ باشی؛؛ خواستی،، و اینگونه زیستن رو برای خودت رقم زدی
پس کسی رو مقصر ندون؛چون خودت از همه مقصرتری