نردبانی دارم
آرزویی در دل
چشمهایی دارم
اشک گون بی محمل
ودلی دارم
سخت در عشق گرفتار (احمق)
و صدایی که به لرزش گوید
دوست دارم او را .
سیم تارم ترسید
بس که با حرص بدان کوبیدم
بس که با اشک ،از او نالیدم
آسمان میبارید
ناگهان در دل من
نردبانک سر خورد
به ته چاه ابد پرت شدم
نه ، نمردم
هیچ فرقی که نکرد .
باز تنها بودم
کاشکی می مردم !
* مصطفی عرب عامری *