نمونه دردناک دیگری از «بردگی سکس»،
آزمندی ها و فساد مجریان قانون و
ضعف های دیگر در قرن21 !
نیکلاس کریستف روزنامه نگار آمریکایی از دیدار ژانویه 2005 خود از کامبوج محصول دیگری به روزنامه نیویورک تایمز فرستاده که لازم است مورد توجه مصلحان جهان، پژوهشگران و سازمانهای بین المللی و انجمن های حامی حقوق بشر و عزت انسانی قرار گیرد و قدرتهای جهانی رسیدگی به آن مسئله را بر امور دیگر و حتی فراگیر کردن فرضیه های دمکراسی مقدم بدارند زیرا که بدون حل چنین مسائلی، بشر مقام انسانی خود را به دست نخواهد آورد تا گام به مرحله دمکراسی واقعی بگذارد. تحقیق کریستف از فساد پلیس در مالزیا هم حکایت می کند. وی در این نوشته بازهم از ادامه بردگی انسانها در قرن 21 ناله سرداده است.
گزارش سوم کریستف درباره «بردگی سکس» در شماره 26 ژانویه 2005 نیویورک تایمز چاپ شده است که ترجمه ژورنالیستی آن از این قرار است:
قاچاق زن میان کشورها به منظور فروش سکس (سکس ترافیکینگ) نوع قرن 21 بردگی انسان است. هنوز بسیاری هستند که این مسئله بزرگ بشر در عصر معروف به پیشرفت و مدنیت را نشنیده اند و با خواندن این گزارش دست اول چشم گلوله خواهند کرد و آن را گزافه گویی خواهند پنداشت. این گروه که از وجود چنین مسائلی در زمان حاضر تعجب می کنند، از واقعیت ها بی اطلاع مانده اند، از همه حقایق بی خبرند و تنها اطرافشان را می بینند.
« سری راث Srey Rath» دو سال پیش در 16 سالگی تصمیم گرفت مانند سایر دختر و پسران روستایی و فقیر کامبوج از مرز تایلند بگذرد و چند ماهی را در این کشور ظرف شویی و کارهایی از این قبیل کند و با مبلغی پول به روستای خود بازگردد و مادرش را شاد سازد. در اجرای این تصمیم با اطلاعاتی که قبلا به دست آورده بود با یک قاچاقچی عبور دادن افراد (بدون گذرنامه) از مرز تماس گرفت و این فرد (قاچاقچی انسان) او و چهار زن دیگر را با گرفتن این تعهد که باید تا مدتی درآمد خود بابت این انتقال (حق الزحمه رساندن به تایلند و یافتن کار) به او بدهند، از بیراهه از کامبوج خارج ساخت ولی به جای تایلند به مالزیا برد و در شهر کوالالامپور به مرد دیگری تحویل داد و گفت که این مرد مدیر یک باشگاه و کارفرمای آنان خواهد بود و پولش را از او گرفت و رفت. کارفرما که این زنان، چند ساعت بعد فهمیدند صاحب یک «خانه سکس» است آنان را در طبقه دوم یک بار باشگاه مانند (لونج) به فروش سکس به مشتریان وادار کرد. چون «سری راث» زیر بار نرفت ساعتها او را به زیر مشت و لگد قرار داد. این پنج زن در آن ساختمان که از بیرون قفل زده می شد و پنجره های کوچک و ثابت داشت هر روز تحت مراقبت چاقوکش و بدون دریافت مزد باید 15 ساعت بکار فحشاء می پرداختند و سپس تحت الحفظ برای استراحت به یک آپارتمان در طبقه دهم ساختمانی منتقل می شدند. غذای کافی هم به آنان داده نمی شدند که چاق نشوند و مشتریان از دست بروند. این زنان بالاخره یک شب که مراقبشان در خواب بود با استفاده از طناب ویژه پهن کردن رخت در آفتاب که به طرفین بالکن بسته شده بود و تخته ای را که به دست آورده بودند خود را به بالکن آپارتمان مجاور رسانیدند و از طریق آن فرار کردند و به یک مرکز پلیس مالزیا رفتند و با گفتن قضیه از پلیس استمداد کردند. نگهبان پلیس نخست اعتنا نکرد و خواست که از پاسگاه بیرون روند. این زنان اصرار کردند و گفتند که تامین جانی ندارند. نگهبان پاسگاه بدون توجه به شکایت ( زندانی کردن غیر قانونی در ساختمان و اجبار به فحشاء و ...) ، تنها آنان را به اتهام ورود غیر قانونی به مالزیا به دادگاه فرستاد و در مراحل بازجویی و دادرسی، کسی به موضوع ربوده شدن و اجبار آنان به عرضه سکس توجه نکرد و مجازات هریک به جرم عبور غیرقانونی از مرز، یک سال زندان تعیین شد(حال آن که دولت مالزیا در جهان به عنوان دولتی که شدیدا با چنین اعمالی مبارزه می کند شناخته شده است !!). «سری راث» انتظار داشت که پس از تحمل زندان، طبق روال معمول در سایر کشورها، او را به کامبوج بفرستند که چنین نشد و او را در انقضای زندان آزاد کردند و در خیابان رها ساختند!! . او که خود را سرگردان دید به یک مامور پلیس متوسل شد و این مامور پلیس وی را به نقطه ای از شهر برد و به یک راننده تاکسی فروخت!. این راننده به نوبه خود او را از مرز عبور داد و به تایلند منتقل کرد و در اینجا به یک «خانه سکس» فروخت. از لحظه آزادی از زندان تا استقرار در این خانه در تایلند، همه جا زیر تهدید بود که اگر صدای خود را بلند کند کشته خواهد شد. در تایلند همان رفتاری با « سری راث » می شد که در خانه سکس در مالزیا شده بود. وی دو ماه بعد موفق به فرار از این خانه شد و این بار به جای توسل به آنان که مسئولیت کمک به مردم و نجات آنان را دارند، با پای پیاده و با تحمل زجر فراوان از راه جنگل به کامبوج بازگشت. پس از ورود به وطن در اینجا شنید که انجمن های خیریه خارجی به زنانی چون او کمک می کنند. به یک گروه آمریکایی از این دست مراجعه کرد و این گروه برایش یک کیوسک کوچک فروش کمربند، جا کلیدی و اشیائی از این قبیل (دست فروشی) دایر کرد که کل سرمایه اش 400 دلار بود و اینک با فروش این اشیاء امرار معاش می کند ولی آن خاطرات دردناک دو ساله را نمی تواند فراموش کند و دائما و حتی در خواب از برابرش می گذرند و او را آزار می دهند. «سری راث» دیگر نمی تواند به کسی اعتماد کند و می گوید در جایی که پلیس آن باشد که او تجربه کرد ، دیگران چه خواهند بود.
کریستف در پایان گزارش که در ستون خودش به صورت مقاله چاپ و عکس «سری راث» در کیوسک دست فروشی اش در پایین آن قرار گرفته افزوده است که «سری های» یکی از زنان شاهد ماجرای « سری راث» تمامی اظهارات او را تایید کرد و به این ترتیب همه این مطلب، حقیقت و حقیقتی تلخ است.
|
سری راث(Srey Rath) در کیوسک کوچک خود در کامبوج |
کریستف نوشته است: پنج سال است که ظاهرا با ترافیک زن در گوشه و کنار جهان مبارزه می شود و وزارت امورخارجه آمریکا هم به این مبارزه کمک می کند ولی هنوز نتیجه ای به دست نیامده است. باید به این مبارزه تقدم داده شود. قاچاق زن زخمی به چرک نشسته بر پیکر تمدن قرن 21 است. با هر سیاستمدار و دولتمردی که در این زمینه صحبت شود این مبارزه را تایید می کند ولی چون سودی برای خود در آن نمی بیند دنبالش را نمی گیرد و این مبارزه را در برنامه اش قرار نمی دهد. مبارزه با ترافیک بین المللی زن باید در برنامه سیاست خارجی هر کشور قرار گیرد و اگر چنین نشود به زودی شمار صدها هزار زنی که به بردگی سکس کشانده شده اند به میلیونها تن خواهد رسید. این زنان نه تنها باعث آلودگی اجتماعی جهان بلکه عامل انتشار ایدز هستند. به علاوه ربوده شدن هر زن، بذر نارضایی و خشم را میان بستگان او می کارد، نارضایی از همه چیز حتی سیر شدن از جان و ....