این آخرین باریه که
تو رو میبینم دایی جون
برای آخرین دفعه
میبوسمت ...فقط همین
حسِ عجیبی با منه
از گفتنش که عاجزم
حس غریبی با منه
مثل یه جور خدافظی
وقتِ به خاک سپردنت
گریه اَمونمو برید
داد میزدم
وجودمه
این داییمه که می برید
خاک نریزید رو کفنش
یواش سرشو میشکنید
کاش میدونستید که دارید
آتیش به جونم میزنید
وقتی بیدار شه ببینه
تنهاست..میترسه،،، میدونم
شما برید ...من نمیام
همین جا پیشش میمونم
وقتی رو خاکت میخوام
حس میکنم تو با منی
انگار بازم یکی میشیم
من توأمو...تو هم منی
وقتِ به خاک سپردنت
گریه امونمو برید
داد میزدم
وجودمه
این داییمه که می برید
خاک نریزید رو کفنش
یواش سرشو میشکنید
کاش میدونستید که دارید
آتیش به جونم میزنید.///
کجایی دایی جون
کجایی؟؟