موضوع: نامه ای به دخترم
دختر عزیزم
روح زنان لطیف است و پاک
اما دنیای امروزمان دنیای دروغ است و تزویر
برای شناخت آدمها و دنیا عجول نباش، چرا که روزی فرا خواهد رسید که حسرت دوران کودکی را خواهی خورد .
اینروزها دنیایمان آنقدر نامراد شده که نیازی به شناخت دنیا و مردمانش نیست
به وقتش همه خودشان را به تو نمایان خواهند کرد.
اما تو سعی کن پیش از هرچیز خودت را بشناسی و شیوه و طریق انسانیت را بلد شوی
دخترکم
یادت باشد که مردم هیچگاه و در هیچ موضوعی "چه خوب و چه بد"سکوت نخواهند کرد،
هیچگاه.
مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند
و کلامی برای مواخذه و تمسخر دیگران.
هرگاه مانندشان نبودی براحتی میتوانی در چشمانشان، نگاههای غضب آلودشان را ببینی، که پر از اتهام است و افترا و کینه.
بدان که جز خدای مهریان کسی قاضی نیست اما این مردم عادت کرده اند به قضاوت،
و گاها قضاوتهایی از قبل آماده
آنها آماده اند برای دیدن و شنیدن تو و صد البته برای قضاوت کردن تو.... آماده اند،
اما به شیوه خودشان، و آنطور که خود می خواهند؛
معیار سنجش این عده نه کلام خدا است و نه آیین و مذهب، معیار آنها توهمات واهی و حسادتهایشان است و دیگر هیچ.
تنها کافیست دمی شاد باشی و صدای خنده های مستانه ات را بشنوند
آنگاه همه همتشان را به کار می گیرند تا تو را بیازارند و زخمت بزنند و روزگارت را تلخ کنند
اما تو شاد باش
همیشه و هر لحظه
و با تمام وجود.
بزرگتر که شدی میفهمی اگر انسان بدی در کنارت باشد آنگاه معنی زندگی،روابط و دوستی ها میشود
همین آزردنها
همین زخم زدن ها
و از همه بدتر
همین قضاوتکردن ها
اما
هیچگاه فراموش نکن
گاهی ما هم می شویم مردم
و گاهی یادمان میرود که،
نباید قضاوت کرد،
نباید زخم زد
و نباید بد بود
یادمان میرود،به همین راحتی
در تمام زندگیت وامدار هیچکس نباش
هیچ کس
همیشه آزاد باش و رها
آزاد
آزاد
آزاد
دخترکانم
همه مردمان بد نیستند، خوب ها هم فراوانند
اما من از بدان سخن گفتم تا بدانی لازم است
انسان باشی و انسان بمانی
و در انتها بدان که
مهم نیست مردم چه می گویند
تو خودتباش
یک انسان
یک انسان پر محبت نیکوصفت
پ.نوشت:
و اگر بد شدی
شاید قصور من بوده و خود بد بوده ام که چنین شد روزگار
____________________________
از سری یادداشت های من
نوزده / خرداد / نود و هشت
(امیر امیری )
_____________________________