میدانم گلــــم
میدانم که دلتنگی
میدانم که ترا هم دلتنگی هایی هست
دلتنگی هایی از جنس دلتنگی های من
و حتی میدانم که تا چه حد خسته ای
میدانم
و نیک هم میدانم که از چه رو دلتنگی و خسته
ما هر دو دلتنگیم، دلتنگ روزهایی که بزودی بازخواهند گشت
میدانم
میدانم که تو دلتنگ روزهای گذشته ای، من هم هستم
و بازهم نیک میدانم که هر دویمان دلتنگ یکدیگریم
میدانم که فکر میکنی تحمل این نبودن برای من آسانتر است تا تو، اما بخدا که واقعیت چنین نیست
گاهی سخت میتوانم که خود را وفق دهم با نبــــودن
نبودنی که فقدان یکی دیگری را نیز مختل می سازد
و حتی گاهی چنان این فشارها به اوج خود میرسند که هیچ پیله ای هم نمیتواند مرحمم باشد
و آن زمان است که بهترین مرحم من هیچ چیز نیست جز تــــو
نمیدانم چگونه خواهی اندیشید
میدانم که مدتهای مدیدی ست با آنچه که هستم متفاوت گشته ام
میدانم که مدتهاست از آن * امیـــر * ی که روزی تو میشناختی فاصله گرفته ام
اینروزها بیش از هر زمان دیگر تندخو گشته ام
کسل و بی حوصله
و حتی خسته تر از گذشته
و تمام اینها را دلیلی نیست جز خستگی و دلتنگی
هر چند که تو هم در گیری هایی داری از جنس خودت
اما همچنان خندان هستی و مهربان
و این مرحم زخم های من است
اما بدان که با تمام آنچه که گفتم هنوز هم بسیارند مسائلی که هدفمان را یکی می سازند و من و تو را در این راه همسفر
و در این سفر هیچ چیز نمیتواند یاریمان کند جز یکدیگر.....من و تو
من و تو با همیم و این اصل است
من و تو همسفریم و این لازمه این راه است
من و تو همدلیم و این شرط اول همراهی ست
میدانم که مدتهای مدیدی ست که دلتنگی
نمیتوانم بخواهم که چشم پوشی کنی از دلتنگی هایت، اما میخواهم که دلتنگی هایت را با من تقسیم کنی
میخواهم که مرا هم در این خصوص شریک خود گردانی تا شاید زودتر رهایی یابیم از دلتنگی
ما هر دو دلتنگیم
اما این رسم عاشقی نیست تا بگذارم که سهم مراهم تو بدوش کشی
این رسم انصاف نیست تا بگذارم که تمام بار این زندگی را تو تحمل نمایی و دم نزنی
و این رسم انصاف نیست
همیشه زبانم قاصر گردیده از بیان آنچه که باید در وصفت بیان کنم
و گاهی قاصر از هر نوع تشکر و قدردانی
آری....من قاصرم از آنچه که باید
و در این میان تنها میتوانم فریاد کنم که هنوز هم عاشقم
آری من هنوز هم بر خلاف آنچه که تو می پنداری
با تمـام وجود عـاشقـــم
عــاشـق تو همراه روزهای پردرد من
مانده ام ، می مانم ، و خواهم ماند
و نیک میدانیم
که مانده ای ، می مانی ؛ و خواهی ماند
پس دلتنگی هایت را به من بسپار و صبور باش
بزودی آنچه را قول داده ام فرا خواهد رسید
روز آرامش من و تو
جرا که میدانم :
مانده ایم هنوز هم عـاشـق
^ تقدیم به تویی که عاشقانه دوستت دارم ^
* امیـــر امیـــری *