به دلت بد راه نده!
شاید همین الان گوشی را بردارد
بدون هیچ فکری
بی ملاحظه
بنویسد ""دلم برایت تنگ شده""
به همین اندازه راحت...
به همین اندازه محال...!
گاهی باید رفت
نه برای رسیدن
فقط برای رفتن و دور شدن
بدون مقصد
بدون هدف
فقط باید رفت
* امیر امیری *
اغلب مردم به قصد فهمیدن گوش نمی دهند
آنها به قصد پاسخ دادن گوش می دهند
مشکل اغلب آدمها از جایی شروع میشه که
بخاطر مصلحت ، مهربونی و شعور
تو بحث ها کوتاه میان و سکوت می کنند
و به سادگی می گذرند
و درست همین موقع ست که دیگری فکر مکینه که
حتما حق با اون بوده
پس
یادمون باشه
که همیشه نباید گذشت
نباید کوتاه اومد و سکوت کرد
گاهی فریاد دوای درده
* امیر امیری *
نیش انسان هم از ره کین است
هم اقتضای طبیعتش این است
*امیر امیری*
هر روزمان شده سر زدن به خود
اما
گاهی لازم است که آدم، حال زندگیش را هم بپرسد
حال چشمهایش را
و حال دلش را
گاهی لازم است دستی به سر و رویش بکشد،
نوازشش کند
روبرویش بایستد و با تمام وجود تماشایش کند
پس از آن دل به دریا زده و بوسه ای از ته دل نثارش کند
تا شاید زندگی را بهتر فهمید و عاشقتر شد.
راستی، زندگی من،
حال دلت خوش باد؟؟
* امیر امیری *
کاش میشد برم
ساز دلی را امروز
پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم
و بگویم استاد
تاری از بهر دلم میخواهم
هر صدایی بدهد،
هرچه باشد،
تنها،
کوک دائم باشد
مینوسم دختر، بخوانید عشق
موضوع: نامه ای دگر به دخترکانم
به مناسبت روز دختر
نفس های پدر، سلام
امروز روز دختر است
و برای من مثل هر روز دگر، روز شماست
مثل تمام روزهای بهار و تابستان
و حتی پاییز و زمستان
بدانید که
برای من پدر، هر روز، روز شماست
و
برای من عاشق، هر روز، روز عشق ورزیدن به شماست
و من امروز هم مثل روزهای دگر، عاشق شما هستم و بس
دخترکانم
هرچند که امروز عید است
اما
برای من پدر
روزش مهم نیست
عنوانش مهم نیست
من برای عشق ورزیدن به شما، نه زمان را میشناسم و نه مکان را
تنها مهم، وجود پاک شماست
وجودی پر از عشق
وجودی پر از برکت
عزیزکانم
من هم مانند هر پدری، در لحظه لحظه زندگیم عاشقانه ترین نگاه و کلامم را تقدیم شما کرده ام و خواهم کرد
چراکه میدانم، شما گواه نگاه ویژه خداوند بزرگید به من پدر
روزتان مبارک دخترکان من
و همچنین
روز دختر بر دختران ایران زمین مبارک
پ.نوشت:
دخترکانم
شاید سالی دگر
روزی دگر
و حتی لحظه ای دگر
من کنارتان نباشم،
اما با تمام وجود امید آن دارم که تا آن روز توانسته باشم راه انسانیت و خوب بودن را به شما نشان دهم
اگر چه امروز عید است و شما سرشارید از شادی
اما بخدا قسم اگر انسانیت را بلد شدید، هر روزتان عید خواهد بود و شادی
___________
از سری یادداشت های من
دوازدهم / تیرماه / نود و هشت
امیر امیری
راست گفته اند بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
و من، نشستیم و دیدم!
و چه زود هم گذشت این سالهای عمر
گویی همین دیروز بود
بی هیچ دلیل و هدفی صفحه ای ساختم مجازی و خلوتگه دل نامیدمش
نمیدانم چه شد که این نام را برایت برگزیدم، نمیدانم
اما امروز
14 سال از بودنت گذشت
و حال گویی تو فرزندی هستی نوجوان
در طول این سالها گاهی آمدم و گاهی نیامدم
گاهی به یادت بودم و گاهی فارغ از یادت
اما همیشه نگران نبودنت بودم، چرا که تمام احساسات خوب و بدم را در تو جای داده ام و میدانم که تو تکه ای از منی
تکه ای از احساسات من
و اما حالا..
دیگر جا افتاده شده ام و شاید هم کمی پیر
اما تو همانطور جوان مانده ای
فقط احساسات من است که از اوج قلیان جوانی به اینجا رسیده است
و تو همچنان جوان هستی و رعنا
14 سال زمان کمی نیست دوست من
هرچند که دوستانی دارم قدیمی تر،اما تو همیشه آماده بودی برای شنیدن،برای نوشتن و حتی برای...
و امروز روز تولد توست
مرا ببخش که تولدت دیگر مانند گذشته نیست
سالها پیش وقتی جوان بودم برای تولدت این صفحه را پر می کردم از عکس ها و استیکرهای صد رنگ
اما اکنون به جمله ای اکتفا می کنم
تولدت مبارک خلوتگه دل من
تولدت مبارک رفیق مجازی من
و شاید سالها بعد به جمله ای کوتاهتر
هر چه هست تولد تو ، تولد من است ،تولد احساسات من است
پس تولدمان مبارک
روزهایمان رامی گذرانیم، پر از ادعا
ادعای شجاعت و بی باکی
و در تک تک ثانیه هایمان افتخار می کنیم به این شجاعتمان
اما شب حکایتش جور دیگر است
شب که می شود درونمان پر می شود از تفکرات و خیالات
و ذهنمان پر می شود از هزاران حرف
حرف های گفته و نگفته
حرفهایی که شاید هیچگاه جرات گفتنشان رو نداشته ایم
اما هر شب برای خودمان مرورشان می کنیم
چرا که میدانیم هیچگاه آنان را به زبان نخواهیم آورد
پس ما میمانیم و سیاهی شب و بیداری و تفکر
و صبح
دوباره شجاع می شویم
و این حال هر صبح و شب ما آدماهست
* امیر امیری *