ای همسرم
گاهی که نه
هر دم دل من از برای توست
* امیر امیری *
پیش از اینها حرف من، در دل هزاران جای داشت
صد هزار افسوس که چون آن دل شکست
ارزش من هم در دمی بر باد رفت
* امیر امیری *
گاهی وقتها دلتنگ میشی
دلتنگ که میشی کم حوصله میشی
کم حوصله که میشی، عصبی میشی و زود رنج
اونوقته که میخوای به زمین و زمان گیر بدی
اما با گیر دادن و داد و فریاد هم چیزی از دلتنگیت کم نمیشه و همچنان دلتنگی
گاهی وقتها دلتنگی ققط برای اونهاییه که نیستند
و گاهی دلتنگ افرادی میشی که هر لحظه کنارت حضور دارند و همراهتند
گاهیهم دلتنگیت از یه نوع دیگه ست
دلتنگ یک صدا
دلتنگ یک نگاه
گاهی دلتنگ یک اخلاق قدیمی
و گاهی دلتنگ روزهایی خوب
گاهی هم دلتنگ چیزایی که از دست دادی
چیزایی که میزان اهمیتشون ممکنه برای خیلی ها مهم نباشه و حال و هوای تو براشون مسخره به نظر بیاد،
اما برای تو مهمند؛ مهمند چون برای تو با ارزشند
چیزایی مثل
یه حس و حال خوب و یه حال و هوای پر مهر
و چه راحت این حال هوا خراب میشه وقتی که یه سری چیزها رو از دست بدی
چیزایی مثل
از دست دادن یه حس مالکیت ، از دست دادن یه اعتبار ، از دست دادن یه ارزش و یا از دست دادن...
اونوقته که حس و حالت بهم میریزه، اونوقته که دیگه آرامش نداری و اونوقته که میریزی بهم
و باز هم همچنان دلتنگی
دلتنگی و کم حوصله و عصبی
نمیشه بگی کدوم خوبه و کدوم بد
نمیتونه تفاوتی بذاری بین خوب و بد
تفاوتی بین از دست دادن یه حس مالکیت
یا از دست دادن یه اعتبار
گاهی همه چیز مثل یه زنجیره ست
و گاهی مثل یه پازل
و همین زنجیره و پازل مزخرف باعث میشه که حالت بد بشه
و از دست تو هم کاری بر نمیاد
تو میمونی و فقط نگاه و نگاه و نگاه
و سکوت و سکوت و سکوت
* امیر امیری *
آنچه در اینجا مینویسم شعر نیست
گاهی خط خطی های ذهن نامفهوم من است
که در زیر هزاران فکر و خیال مدفون شده است
* امیر امیری *
من خوبم
ولی چشمهایم
حالشان روبه راه نیست
هوایشان عجیب پاییزی ست
ریزش بی امان افکارم
باز هم دنیایشان بارانی ست
من خوبم
واین دروغ چقدر تکراری ست
مترسک از پا نیفتاد و تا آخر ایستاد.
زخم خورد و صدایی از او به گوش نرسید.
روزها و شبها با باد و باران جنگید
تا خواب کشاورز آشفته نشود
بار تنهایی و غربت را به دوش کشید
تا مزرعه به بار بنشیند.
حتی کینه کلاغ ها هم،
مترسک را از این راه دلسرد نکرد.
ولی کاش کشاورز می دانست.
کاش می دانست...
مترسک دل در گرو او دارد.
درون دفتر شعرم
میان تک تک ابیات
بجا ماندم
که شاید تو سر راهت
نگاهی ، نیم گاهی
از سر شوق یا سر حسرت
هر از گاهی
مرا خوانی
که شاید عشق را
ازاین اشعار من خوانی
* امیر امیری *
مینویسم با عشق
برای تویی که سالهاست
تنها مخاطب خاص دلم هستی و بس
برای تویی که عاشقانه دوستت دارم
و برای تویی که بهترینی
مینویسم با عشق
تا شاید بدانی عشق من بی انتهاست
تا شاید بدانی همراهیم پایانی ندارد
مینویسم با عشق
تا بدانی دوست داشتنت در من
بی انتهاست
مینویسم با عشق
تا ثابت کنم عاشقانه ترین کلمات نیز قاصرند از وصف تو
تا ثابت کنم هر چه که باشد تمام دنیای من، تویی
مینویسم با عشق
تا بدانی تنها مالک قلب پر تپشم تویی و بس
مینویسم با عشق
تا بدانی تا چه اندازه دوستت دارم
همسر زیبای من
* امیر امیری *
«دوستت دارم»
در زبان مردان شکلهای مختلفی دارد
بعضیها با یک شاخه گل!
بعضیها با یک چشمک در یک مهمانی شلوغ!
برخی با بوسهای آتشین در نیمههای شب!
عدهای با سرودن شعر و نوشته ای در وصف معشوق خویش
و عدهای هم با شوخی های خاص خود
و هر یک سبک خاص دوستت دارم گفتن را دارند
و تمام اینها حکایت از یک چیز دارد
دوستت دارم
مهربانم ؛
تاوان دوست داشتنت
هر چیزی باشد
بهایش را
با دلم خواهم داد؛
چراکه عاشقانه دوستت دارم
* امیر امیری *