خداوندا....
ببین به کجا رسیده ایم که تمام محرم اسرار و سنگ صبورمان شده این صفحات مجازی
ببین به کجا رسیده ایم که دیگر برای آرزوهایمان تلاشی نمیکنیم و تنها دست بر دعا برداشته ایم
ببین به کجا رسیده ایم که ارزش برایمان شده چیزهای بی ارزش
ببین به کجا رسیده ایم که خستگی برایمان شده جزیی از وجودمان
ببین به کجا رسیده ایم که غم شده جزئی از زندگی روزمره مان
ببین به کجا رسیده ایم که آرامش برای خیلی ها شده رویا
ببین به کجا رسیده ایم که تنها نام غذا هم آب دهان خیلی ها را سرازیر میکند
ببین به کجا رسیده ایم که بی اعتمادی موج میزند در کلام و روحمان
ببین به کجا رسیده ایم که تنها هنرمان بازی کردن نقش یک انسان است
ببین به کجا رسیده ایم که میترسیم از مردن، چون گناهکاریم و نه نادم و پشیمان
ببین به کجا رسیده ایم که تنها هنر خیلی ها فریاد در گلوست
ببین به کجا رسیده ایم که تهمت زدن برای خیلی ها شده است واجبتر از نان شب
خداوندا...
ببین به کجا رسیده ایم که.....
چه خواهد شد ...نمیدانم...نمیدانم
* امیر امیری *
در شهریور 1323 زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد. او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم...
همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف "ای ایران" در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی [دانشکد? افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهرههای فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگیهای آن، اول این است که تکتک واژههای به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمهای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژههاى خوشتراش فارسى است. زبان پاکیزهاى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژهاى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمىسازد.
دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، بهگونهای که تمامی گروههای سنی، از کودک تا بزرگسال میتوانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستانها قابلیت اجرا داشته باشد.
و بالاخره سومین ویژگیای که برای این سرود قائل شدهاند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان میدهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند.
آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساختههای ماندگار «روحالله خالقی» است. ملودی اصلی و پایهای کار، از برخی نغمههای موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده.
این سرود در اجرای نخست خود بهصورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهههای بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قرهباغی» آن را بهصورت تکخوانی هم اجرا کنند.
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
مــــــادرم
در تمام طول زندگی بی ارزشم،هیچ چیز به مانند عشق تو برایم اینگونه باارزش نبوده است؛ عشقی که در تمام لحظات زندگی همراه من بوده و هست و دعای خیری که از عشق و احساس و قلب مادر بودنت سرچشمه می گیرد و همواره حافظ من است،،چراکه در درگاه احدیت هم آنقدر والا و بلند مرتبه ای، که خداوند هم دعایت را استجابت می نماید، کاش میدانستی؛که چقدر برایم عزیز و گرانقدر و ارزشمندی مــــادر .
مادری دلسوز مهربان که در تمام طول زندگی،در میان دامان پر مهرت پرورده شده ام و آسایش و راحتی را تجربه کرده ام؛؛
کاش می توانستم که شب بیداری هایت را به دلیلی جز عشق تعبیر کنم تا اگر در احترامت قصوری کردم،بخاطر برداشت ابلهانه خودیش،، خود را سرزنش نکنم ،،، اما نتوانستم، چراکه نامت خود به تنهایی آنقدر باارزش و منزه است که تمام شکوه عالم در مقابلش سر تعظیم فرو میآورند و اگر تمام دنیا را پیشکشت کنم باز هم نمی توانند تنها ذره ای ارزشمند نامت باشند، حال چه رسد به عشق و مهربانی و وفا و فداکاریت
* روز مادر بر همه مادران مبــارک *
ترجیح میدهم تو را درکنار خویش داشته باشم و از تمام دنیا بِــبُـــرم
تا اینکه دنیا را داشته بام و از تــو بِبــُرم
که این زجر است و درد
( امیر امیری )
امروز دوباره دل من باز گرفت
چون تمنای نگاهی را داشت
که بلغزد به لب چشمه دل
و نگاهی که به ذوق آورد این قلب مرا
( امیر امیری)
مگسی را کشتم
مگسی را کشتم ...!
نه به این جرم که حیوان پلیدی است
بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه مشهورش تا به این حد گندم!!!
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
خداوندا:
چه زیادند کسانی که با کلامشان، آبروی دیگران بازیچه خویش قرار می دهند و در میان آن آشفته بازار هر غلطی که می خواهند می کنند و کسی هم مانعشان نمی گردد،چراکه دستمال بدستانی بیش نیستند
* امیر امیری *
و چه ساده خــراب می کنند کاخ آرزوهــا را
* امیر امیری *
دیشب که نمیدانستم برای کدامیک از دردهایم گریه کنم
کلی خندیدم
دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی
خشنتر ، عصبیتر ، کلافهتر و تلختر،
و جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداری،
همه اش را نگه می داری
و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش هستی!
* امیری امیری *