سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلـــوتگـــه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» یک فاجعه!! اما اینجا غزه نیست

 

جهانی که ما در آن زندگی می کنیم روزانه آبستن هزاران فاجعه است منجمله همین ایران و حتی در شهر  خودمان.

اما متاسفانه در هیچکدام از اینها؛مقام و مسئولی برای جوابگویی نیست،چراکه مسئولان فقط و فقط مسئول گرفتن مدالهای لیاقت برای انجام کارهای نیکی هستند که صدها کارمند زیردستشان انجام می دهند و آنها فجایعی را که خود مرتکب می شوند را هیچگاه قبول نخواهند کرد و این یک حقیقت تلخ است

 و من حقیر گـــواهی برای این ادعای خویش ندارم جــــز  تــــاریــــخ .

تاکنون بارها و بارها در مورد آنچه که در ادامه مطلب خواهید خواند نوشته ام

اما فقط نوشته ام ،چراکــــه قدرت انجام هیچ کاری را ندارم جز نوشتن .هربار با دیدن چنین تصاویری منقلب گشته و برحال چنین مردمانی تاسف می خورم.اما شاید لازم باشد که ما برخودمان هم تاسف بخوریم که در چنین زمانه ای  که دنیا رو به پیشرفت است  چنین تقلیدهای کورکورانه ای هنوز هم وجود دارد.

پیشاپیش از بابت تصاویری که خواهید دید از شما عذرخواهی می کنم.

                                                  

                                           

شیلان دختر هفت ساله کُـــــرد در حالیکه لحظه ای لبخند و تبسم از چهره اش محو نمی شود؛در خانه همسایه با دختران همسن و سال خود به انتظار میهمانی ای که مادرش به او قول داده است نشسته است.اما واقعیت این است که میهمانی ای در کار نیست چراکه او و 5 دختر خردسال دیگر همسایگی تا دقایقی دیگر ختنه خواهند شد.

ختنه دختران عملی است که قرنها در کردستان عراق انجام میشود. 

کاتیب پیرزن 91 ساله ای که از این عمل حمایت می کند می گوید: ختنه برای پاک شدن روح زن از مسائل جنسی واجب است چرا که با این عمل روح زن پاک می شود و می توان از دست او غذا خورد.او در حالیکه با انگشتش نشان می دهد میگوید قسمت بسیار کوچکی از آلت زنانه را قطع می کنند و به آن صورت هم دردی ندارد .او همچنین گفت من هم خودم و هم تمام دخترانم را ختنه کرده ام.

 

 

شیلان انور عمر هفت ساله(از دست راست نفردوم) با دختران همسایه در انتظار رفتن به مهمانی است که مادرش به او قول داده است. 

شیلان برای رفتن به میهمانی وارد اطاقی می شود که مادرش در آنجاست. بمحض ورودش یکی از زنان همسایه درب را پشت سر او قفل می کند و مادر شیلان از او می خواهد که لباس زیرش را در آورد.

 

در حالیکه مادر شیلان سعی در قانع کردن او برای در آوردن لباس زیرش دارد،زن محلی دیگری مشغول آماده کردن تیغ جراحی اش (که یک تیغ ژیلت بیش نیست )می باشد.

 

مه آروب زن 40 ساله کرد که شغل ختنه دختران در کردستان را دارد مشغول آماده نمودن وسایل ختنه می باشد. او می گوید که اینکار را برای رضای خدا انجام می دهد و کار را از مادرش آموخته که قبلا آنرا بصورت مجانی برای مردم انجام می داده است.

دختران خردسال دیگر،برای دیدن مراسم ختنه به داخل اطاق می آیند. شاید آنان کنجکاوند که از سرنوشتی که بزودی در انتظار آنان خواهد بود سر در بیاورند.

شیلان که تازه متوجه شده که میهمانی ای در کار نیست و چه سرنوشتی در انتظارش هست بشدت گریه می کند و سعی در ممانعت از عمل را دارد.

 

اما به قول زنِ کُـــــــرد، باید که خواسته قدیم تر ها اجرا شود. در نتیجه راهی برای فرار شیلان وجود ندارد. در حالیکه که دست ها و پاهایش را محکم گرفته اند تا قدرت حرکت نداشته باشد ؛مه آروب دخترک بینوا را با تیغ ژیلت ختنه می کند.فریاد درد شیلان در محله می پیچد.

 

او مدتها بعد از ختنه از درد بخود پیچید و گریست

 

 

مه آروب و مادرش به شیلان تکه پارچه ای داده اند تا بین پاهایش بگذارد و از خون ریزی بیشتر جلوگیری کند.

ساعتی بعد مادر او  برای آرام کردن و راضی نگاه داشتن شیلان مقداری شیرینی و شکلات در یک کیسه پلاستکی به او می دهد. اما درد و زجر را در چهره شیلان بخوبی می توان دید. 

دختر دیگری که در همسایگی شیلان است پس از ختنه شدن در حال استراحت است و مادرش_ در این تصویر_ برای او  عروسکی بعنوان هدیه آورده است. 

این دو دختر خردسال هم قرار بود که بهمراه 6 دختر دیگر ختنه شوند اما "مه آروب" تشخیص داد که سن آنان بری ختنه کافی نیست. 

 

دختران را پس از ختنه برای استراحت به اطاق دیگری می آورند.

 

مه آروب خوشحال از انجام 6 عمل مشغول شمارش پولهایش است. او برای هر ختنه 4000 دینار عراقی معادی 3.5 دلار دریافت می کند.او در سال بطور متوسط  30 دختربچه کُــرد را ختنه می کند.

 

مادر شیلان پس از عمل با چهره ای رضایتمند در حال حمل شیلان بخانه است . وقتیکه از او سئوال شد که چرا اینکار را با دخترانش میکند او پاسخ داد خودش هم نمیداند./

 

شاید فکر کرده اید که  که در ایران خبری نیست؛اما در همین ایران هم میتوان نوای ناله و فریاد را شنید؛چراکه چنین فجایعی در همین ایران ما در حال انجام است در جایی بنام بندر کنگ(کمی دورتر از بند آزاد کیش و نه چندان دورتر از اسکله‌های بندرعباس سابق«هرمزگان»).

آیا؛براستی شنیدن فریاد این کودکان آنقدر مشکل است؟یا اینکه تمام مسئولین ما همگی در یک اپیدمی نابهنجار دچار نوعی مشکل شنوایی و بینایی گردیده اند؟

و یا اینکــــه....

آری اینجـــا غـــــزه نیست

 دهها که نه،بلکه صدها کیلومتر نزدیکتر است!!  ودرجایی در همین ایران که آنجا هم برای خودش غزه ای است.



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( یکشنبه 87/11/13 :: ساعت 3:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت امیر

نیاز آدمها
پول نان
گر بدی گفت....
دروغ
بگذار و بگذر
خنده
خیال
خوبی..!
چند شنبه ها
توبه
[عناوین آرشیوشده]

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر