سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلـــوتگـــه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» چـــراغ خــانــه !!!

گاهی وقتها آرزو میکنم تا زودتر همه چیز تمام بشه

گاهی هم برعکس !!! آرزو میکنم که حالا حالاها ادامه پیدا کنه...

عده ای عقیده دارند که این روزها،،روزهائیه که ظلم و ستم همه جا پر شده

اما عقیده من اینه که بیشتر از ظلم،،،حق خوری و بی انصافی همه جا پر شده

هر چند که اونهم نوعی ظلمه،، اما این یکی این روزها مُـــد شده/

وقتی افرادی رو میبینم که به نان شب خودشون محتاجند دلم میگیره،،

ووقتی میبینم که همین افراد هزار درد و مشکل دارند و روزی صدها با آرزوی  مرگ میکنند منهم از خدا میخوام تا هر چه زودتر این دنیا به پایان برسه

ولی وقتی زیبایی های این دنیا رو میبینم دلم میخواد تا بیشتر پابرجا باشه.

چند روز پیش بود

آژانس ماشین نداشت ؛؛ منم چون خیلی عجله داشتم رفتم تا شاید ماشینی پیدا کنم

وقتی از دور میومد دودل بودم که بهش اشاره بدم یا نه؛؛ چون ظاهر ناجوری داشت

فقط اسمش RD بود ولی هیچ شباهتی به RD  نداشت

وقتی سوار ماشینش شدم؛؛ از بوی بنزین سردرد گرفتم

داخل ماشینش هم بهتر از بیرونش نبود

از بابت ماشینش عذر خواهی کرد و شروع به صحبت و دردودل کرد

 از مسائلی گفت که هر چقدر هم که ریاضیاتت خوب باشه نمیتونی این اعداد و ارقام رو با هم جمع و تفریق کنی ،،، نمیتونی طوری حساب کنی که دخل و خرجش با هم جور باشه

از بدی زمونه گفت و از هزار درد بی درمونی که داشت

از اینکه بخاطر سرطانی که داشت از کار بیکار شده بود

و تنها با ماهی دویست هزار تومانی که بابت بیکاریش از بیمه میگیرفت زندگیش رو میگذروند

از اینکه باید ماهیانه جهارصد هزار تومان پول دارو بده شکایت داشت

و از اینکه تحت شیمی درمانیه و بخاطر همین تمام موهاش ریخته  این موضوع بدجوری اذیتش میکنه و کمی هم عصبی شده،

و دیگه اینکه با این ماشین کار میکنه تا شاید پولی نصیبش بشه ،، البته اگر بنزین گیرش بیاد و گرنه که....

من که هر چی فکر کردم نتونستم خودم رو جای اون بذارم

نتونستم ؛؛چون تصمیم گیری مشکله؛؛

چون نتونستم تصمیم بگیرم که اون پولی رو که در میارم برای داروهام کنار بذارم  یا برای خرج زن و سه بچه؟؟

میگفت که بیشتر از بیست بار رفته حلال احمر تا تونسته تنها پول یکماه داروهاش رو از اونها بگیره

اون تمام اینها رو تحمل کرده بود

اما یه چیزی خیلی آزارش میداد

خیلی دلسردش کرده بود

میگفت که وقتی میره بیمارستان تا شیمی درمانی بشه؛؛ عده ای عراقی میان برای مداوا و یک نماینده از ایران هم همراهشونه که با ماشین میارنشون و بعد هم میبرنشون و در همون بیمارستان داروهایی رو که مردم ایران ما و منجمله همین آقا باید ماهانه مبلغ کلانی در ازاش پرداخت کنند ،،بصورت رایگان در اختیار این افراد عراقی قرار میدند.

میگفت که همه چیز رو تونسته تحمل کنه ؛؛ اما این رو دیگه نمیتونه///

چیزی که منهم نمیتونم ببینم

نمیتونم  ببینم که داخل کشور خودمون  دارن مردم خودمون رو  غریب کُش میکنند

اما عده ای از سیاستمداران ما برای جلب نظر جامعه بین الملل دارند مردم کشور رو در زیر فشار  مالی و اقتصادی شدید قرار میدند تا بتونند به هدفشون برسند.

بهترین اجناس به عراق و لبنان صادر میشه،،بهترین امکانات از ما گرفته میشه تا اونها بتونند ....

ایـــــران شــده دایــه عــزیـــزتـــر از مــادر

و مردم ایران شدن سپر بلای یک عده از خدا بی خبر

اونهـــا دنبـــال ثـــوابنـــــد

چیزی که من مطمئنم نصیبشون نمیشه،،، یعنی امیدوارم که نشه/

کسی رو دیدم که سرش رو بالا میگرفت و با افتخار از کمک به کشورهای دیگه میگفت؛؛

میگفت که تا حالا چقدر جنس براشون فرستاده

اما بنظر من اون باید شرمنده باشه ؛؛ شرمنده باشه چون مردم ما گشنه هستند

چون مردمی رو داریم که شبها سر گرسنه رو بالش میذارن...

کسانی رو داریم که روزها و شبها شرمنده زن و بچه های خودشونند ؛؛چون نتونستند از عهده زندگی بر بیان///

یه زمانی ،، یه روزی ،، ضرب المثلی بود که میگفت::

چـــراغــی کـه بـه خـــانــه رواست ؛؛ بــه مسجــد حــرامــه

امــا حـالا ؛؛ امروز ؛؛ همین ضـرب المثل بــر عکس شده

چــــراغـــی کــه بــه مسجــــد رواست بــه خـــانه حــــــرام است




کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( شنبه 87/1/24 :: ساعت 5:5 عصر )
»» لیست کل یادداشت امیر

نیاز آدمها
پول نان
گر بدی گفت....
دروغ
بگذار و بگذر
خنده
خیال
خوبی..!
چند شنبه ها
توبه
[عناوین آرشیوشده]

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر